نقش خودشناسی و دشمن شناسی در جنگ نرم

این نکته را بارها و بارها رهبر انقلاب در سخنان خود مطرح کرده اند و لزوم شناخت نیروهای خودی و غیر خودی را در جریانهای اجتماعی/ دینی گوشزد کرده و به کرات مورد توضیح قرار داده اند که در قرآن مورد اشاره قرار می گیرد.
خودشناسی و دشمن شناسی

خودشناسی و دشمن شناسی

یکی از موضوعات مورد توجه قرآن در مسیر انسان سازی، تلاش برای انسان شناسی به مخاطبان خود است و در این مسیر یکی از مهمترین روش‌ها و شگردهای قرآن بر خلاف دیگر کتب آسمانی و یا کتاب‌های نوشته شده به دست بشر، تأکید و تکرار و اهتمام به داستان آفرینش و واشکافی آن از زوایای گوناگون است. این زمینه البته در رویکرد محتوایی مورد توجه قرآن است.

از این منظر با مطالعه قرآن، انسان موجودی ترکیبی از جسم خاکی و روح آسمانی بوده که همزمان باعث تجمیع نقاط قوت و ضعف متعددی در او شده است و همین آفرینش اعجاب آوری که او را مجمع الاضداد نموده، موجب شده که خود حق تعالی را به تحسین خود وا دارد تا چنین بفرمایید… فتبارک الله احسن الخالقین با توجه به همین نگاه است که قرآن به انسانها هشدار می‌دهد که در دو مرزبندی حق و باطل اگر در مسیر حق به اوج برسد، مسجود تمام کائنات خواهد شد و اگر در مسیر باطل به سقوط برسد «کالانعام بل هم اضل» خواهد گردید. پیش شرط آن صعود و گریز از این سقوط، خودشناسی و دشمن شناسی است. آنچه قرآن در این زمینه می فرماید نقاط ضعف و نقصان انسانی است که اگر به حال خود رها شود می‌تواند زمینه نفوذ دشمن و باطل و مصداق داخلی و درونی جنگ نرم در نهاد انسان‌ها باشد، مواردی همانند:

ضعیف بودن انسان

ظالم و کافر بودن انسان

عجول بودن انسان

خودخواه بودن انسان

علاقه به شهوات در انسان

این قرآن است که در آیه زیر هشدار می‌دهد که در مسأله خود شناسی در جنگ نرم اگر هیچ دشمن بیرونی هم فرض نشود، باز زمینه برای دشمنی و گمراهی هست چراکه ان النفس الاماره بالسوء.

از منظری دیگر وقتی به مطالعه قرآنی ابعاد وجودی انسان از منظر خواسته های قرآن از انسان می‌پردازیم که در قرآن به‌صورت گسترده در قالب آسیب شناسی استعداد‌های رها شده به آن می‌پردازد می‌توان ادعا کرد دامنه وجودی انسانی از منظر دامنه تکلیف و وظیفه شناسی انسان در برابر آفریدگارش چنین است: انسان مکلف در حوزه

۱- اندیشه و ابزار اندیشه و شناخت

۲- گرایش و کشش ها و جهت دهی به آنها «محبت‌ها و تعلق‌ها و باورها و ارزش‌ها»

۳- کنش و منش و روشها «اعمال و رفتار»

از نگاه این سه حوزه انسانی یعنی عقل و قلب و جسم، دامنه تکلیف و وظیفه انسان نسبت به تمام روابط او خصوصاً نوع رابطه‌اش با آفریدگارش و وظیفه‌اش در این رابطه تعریف می‌شود و این سه حوزه است که دامنه مراتب و مصادیق جنگ نرم انسانی را تعریف می‌کند و در قالب این سه حوزه هست که آدمی می‌تواند در مسیر دسته‌بندی قرآنی حق یا باطل باشد. مهمترین مصداق جنگ نرم و تقابل جریان حق و باطل، مواردی است که درون نفس غیر رحمانی انسان بر می‌خیزد و ناشی از بازتاب جهل و بستن ابزار شناخت “صم بکم عمی” از سوی انسانها بر خودشان است.

نتیجه این وضع، عدم تعقل و تفکر و تدبر و تعطیلی قوای عقل و قلب و فطرت است. ثمره این اتفاق در حوزه معرفتی و شناختی، مهمترین دستاورد و بازتابی که در زمینه تعلقات و گرایش‌ها برای انسان ایجاد می‌کند، ایجاد انحراف در تعلق‌ها و حب‌ها و بغض های انسانی است که قرآن از آن به تعبیر حب الدنیا «و مصادیقی همانند حب الشهوات + تحبون العاجله…» اشاره می‌کند و آنگاه که این انحراف بزرگ در ناحیه گرایش‌ها و تعلق‌ها و باور‌های آدمی رخ داد، بازتاب این فرآیند درونی از عقل و قلب بر حوزه آشکار و بیرونی انسانی یعنی گفتار و کردار او در قالب‌های همانند کفر، نفاق، ریا، تظاهر، دروغ و… تجلی پیدا می‌کند.

از منظر قرآن، مهمترین و نخستین مرحله از وادادگی در جنگ نرم، خود فراموشی و خود ناشناسی و فاصله انداختن میان انسان و خود واقعی او به معنای بازشناسی ابعاد وجود حقیقی و استعداد و ضعف شناسی ذاتی است.

شیطان خود را در معرض مقایسه و محاسبه نفس میان خود و دیگر مخلوقات قرار داد و رابطه خود و آفریدگار را فراموش کرد و همین باعث لغزش او شد. این لغزش، کبر و کفر او را در مواجهه و در رابطه اش با حق تعالی برایش ایجاد کرد و در مواجهه و رابطه‌اش با انسان، نفرت و کینه و دشمنی برایش به‌همراه آورد؛ آنگاه که شیطان به انسان سجده نکرد و از آنجا که سنت خداوند، مهلت دادن است نه عذاب سریع، شیطان تلاش خود را برای به زمین زدن انسان شروع کرد. از اینجا بود که سنگ بنای دشمنی و جنگ پایه گذاری شد. در این نزاع، اقبال به عبودیت نسبت به حق تعالی عنوان حق به خود گرفت و استکبار در برابر حق تعالی عنوان باطل به خود گرفت و بدین گونه بود که ابعاد و افراد نزاع هم تعریف شد.

در این میان، بحث مهم روش و ابزار و چگونگی این تقابل و جنگ نرم می ماند؛ و از جهت تفاوت ماهیت انسان و جن؛ و همچنین به جهت اشرف بودن انسان‌ها که چیزی در آفریدهای حق تعالی کاملتر و برتر از انسان نیست؛ هیچ‌گونه قرینه‌ای برای تسلط و یا قدرت و یا زمینه نفوذ فیزیکی آشکار از سوی شیطان بر انسان‌ها وجود ندارد.

بله از جهت اینکه نفس انسانی دارای مرتبه نفس اماره است و این نفس همانند جن و ابلیس غیر مادی و غیر حسی است، پس بین آن دو سنخیت و همانندی وجود دارد و همین ویژگی تنها نقطه نفوذ شیطان بر آدمیان را فراهم می‌کند.

یعنی اغوا و وسوسه‌گری نفس آدمی، «نفس اماره» و قوت بخشی بر اغواها و وسواس های درونی خود آدمی، پس تنها راه و ابزار ابلیس برای زمین زدن رقیب اش استفاده از روشی است که امروزه «جنگ نرم» نام گذاری شده است. یعنی تلاش برای اثر گذاری و دگرگونی تدریجی اندیشه و گرایش‌های انسان با کمک وسوسه و اغواگری و دامنه این جنگ نرم از لحظه آغاز تمرد ابلیس از بهشت آدم آغاز شده و تا زمان ظهور ادامه خواهد یافت. این جنگ، در حقیقت مادر و زیربنای تمام جنگهای سرد و نرم تاریخ است چرا که با قسمی که ابلیس پس از طردش از ملکوت خورد، تصمیم گرفت با تمام استعداد و توان خود به اغوا و گمراهی حداکثری انسان از جهت کمی و کیفی دست بزند در نتیجه ورطه سخت آزمایش انسان آغاز شد.

شیطان به گسترش جبهه باطل پرداخته و انواع جنگ های سرد و گرم و نرم را راه انداخت. از منظر تحلیل تاریخی و اجتماعی قر‌آن، شیطان منشاء تمام دشمنی ها و دسته بندی ها و جناح سازی‌ها در برابر انبیا و اولیا حق در لحظه لحظه تاریخ و مدیر پنهان جریان باطل است و هدف آن راهبرد و پیشبرد سیر تاریخ بشریت به سوی جلسه جهانی آخر الزمانی با رویکرد ظلم و فساد «شیطنت انسانی مشهود» حداکثری و جلوگیری از تحقق رخداد ظهور مهدی موعود با هدف تحقق بهشت عبودیت و عدالت جهانی است.

دشمنان کینه توز که نابودی اسلام را نشانه گرفته اند به کمتر از این راضی نمی شوند؛ در کنار ستیز و مبارزه با رهبر و مکتب، مردم را که پشتوانه محکم آن دو هستند، هدف تیرهای زهرآگین خود قرار داده اند تا از این طریق جامعه اسلامی را به نابودی بکشانند.

دشمن در جنگ نرم شیوه های متفاوتی برای گمراه کردن پیروان حق بکار می گیرد که بی‌شک، برای مقابله با هر یک از آنان نیز باید چاره‌ای اندیشید، تا جنگ نرم او را خنثی کرد.

درباره admin