توضیحی بر روانشناسی نظامی

توضیحی بر روانشناسی نظامی

مقدمه‌ای بر روانشناسی نظامی

منبع:

Reuven Gal and David Mangelsdroeff (1991). Handbook of Military Psychology, John

 Wiley and Sons, England

ترجمه: دکتر فرشاد نجفی‌پور و امیر محسن راه‌نجات (دانشجوی دکترای روانشناسی نظامی)

 نیروهای مسلح که وظیفه صیانت از مرزها و کیان کشور را به عهده دارند، کاملاً تحت نفوذ پیشرفت فناوری  می‌باشند. یک تشبیه‌ای که دایماً مورد استفاده قرار می‌گیرد را یاد‌آوری می‌کنیم و آن این است که فناوری نظامی، امور جنگی را مانند پرتاب شدن یک سنگ در برکه تحت تاثیر قرار می‌دهد. این سنگ سبب ایجاد امواج مدوری در آب می‌گردد و هر چه این امواج گسترده‌تر شده، دورتر بروند، ضعیف‌تر شده و کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند. به این ترتیب، این امواج هویت شخصی خود را از دست می‌دهند و با امواج ایجاد شده توسط سنگ‌های پرتابی دیگر آمیخته می‌شوند، یا آنکه به کناره‌های برکه برخورد کرده و بر می‌گردند. ولی آثار آنها کماکان باقی می‌ماند. با تسریع روند پیشرفت فناوری، کشورها به طور فزاینده‌ای به فناوری‌های مختلف دست پیدا کرده‌اند. در سال ۱۹۱۷، سنگ‌ جدیدی به داخل برکه فناوری نظامی انداخته شد و آن سنگ، علم روانشناسی بود.

    از آنجایکه اساس نیروهای مسلح بر اساس افراد و نه تسلیحات ساخته شده است، روانشناسی نظامی نیز بر این جزء اساسی از امور نظامی، یعنی کارکنان آن تمرکز دارد. روانشناسی نظامی، فناور‌ی‌ای است که با اذهان افراد سر و کار دارد. این فناوری، چیز جدیدی را به کارکنان نیروهای مسلح نمی‌دهد بلکه کارایی و توانایی آنان را ارتقاء می‌دهد، توانایی آنان را برای پیروزی در شرایط عملیاتی می‌سنجد. روانشناسی نظامی حتی در مورد نیروهای دشمن نیز برای تخریب اقدامات و کاهش توانایی آنان در شرایط عملیاتی کاربرد دارد.

    فرماندهان و متخصصین امور نظامی همواره به مفاهیم روانشناسی که شامل مطالعه رفتارهای انسانی می‌باشد، توجه وافری داشته‌اند. تا جنگ جهانی اول این توجه بیشتر وابسته به دانش و مفاهیم عمومی، تجارب فردی، مشاهدات، دیدگاه‌های مشاهده‌گران کنجکاو و متفکران خلاق بود. اما توسعه سریع تجهیزات نظامی در جنگ جهانی اول، چالشی منحصر به فرد را در این زمینه بوجود آورد که از رویکرد عامه قبلی پیشی گرفت. مشکلات همراه با این توسعه سریع، باعث شد که ارتش آمریکا مجبور به استفاده از علم تازه روی کار آمده روانشناسی برای رفع مشکلات نظامی موجود شود.

    با ورود ارتش آمریکا به جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۷، تیمی از روانشناسان تحت نظارت رئیس انجمن روانشناسان آمریکا، دکتر رابرت. ام. یرکز، شروع به استفاده از علم روانشناسی در محیط‌های نظامی نمودند. این اقدام باعث روی کار آمدن و ایجاد بخش روانشناسی در کنار سایر تیم‌های پزشکی ارتش آمریکا شد. هدف اصلی این بخش، انجام آزمون‌های آلفا و بتا جنگی بود. این گروه با توجه به پژوهش‌های دکتر بینه در فرانسه، از آزمون‌های توانایی ذهنی، در مقیاسی وسیع استفاده نمودند. این آزمون‌ها، جهت شناسایی سریع سطح هوشی سربازان و اتخاذ تصمیمات کاربردی در خصوص مفاهیمی مانند تقسیم وظایف و یا اعزام جهت گذراندن آموزش‌های لازم مورد استفاده قرار گرفتند. در ژانویه ۱۹۱۹، دکتر یرکز که بعداً درجه سرگردی در ارتش آمریکا را گرفت، بخش روانشناسی ارتش آمریکا را بوجود آورد. این بخش ضمن اجرای آزمون‌های ورودی اولیه، یک سیستم جامع امتیاز‌دهی و رتبه‌دهی را برای گروه‌بندی دقیق کارکنان نظامی بر اساس توانایی‌های یادگیری و هوشی آنان بنا کرد. به علاوه، این بخش اقداماتی را در زمینه ارزیابی بیماران روانی و ایجاد روش‌هایی برای ارتقاء کارایی نظامی و روحیه سربازان به عمل آورد.

   اقدامات دکتر یرکز و همکاران وی منجر به تولد روانشناسی نظامی، به خصوص در ارتش ایالات متحده آمریکا شد و پیشرفت‌های مهمی را حاصل کرد. در اواخر جنگ جهانی اول، مشارکت روانشناسی در امور نظامی دارای مشروعیت شد و ارتش آمریکا دارای آزمون‌های غربالگری و سنجش روانی (ارزیابی ذهنی) به عنوان ابزاری عمده در مدیریت نیروی انسانی گردید.

    با پایان یافتن جنگ جهانی اول، اقدامات روانشناسی نظامی نیز متوقف شد. با تجهیز مجدد ارتش‌های بزرگ جهان در دهه ۱۹۳۰، تمایل مجددی به استفاده از روانشناسی در امور نظامی به ویژه در انتخاب، ارزیابی و طبقه‌بندی کارکنان ایجاد شد. به عنوان مثال ارتش امریکا در سال ۱۹۳۹، بخشی را با عنوان، بخش ارزیابی کارکنان در قسمت کارگزینی بنا کرد و آزمون طبقه‌بندی عمومی ارتش (AGCT)نظامی مرد به کار برد. نوعی از آزمون‌های اختصاصی انتخاب کارکنان نیز برای خلبانان، متخصصان ناوبری و سایر متخصصان امور نظامی روی کار آمد. این اقدامات، پیش در آمدی برای طراحی گسترده آزمون‌های روانسنجی و استفاده روزافزون از آنها در زمینه‌های مختلف منجمله گزینش و استخدام نیروهای دواطلب، شناسایی کارکنان مبتلا به بیماری‌های روانی و… شدند.

   توسعه سریع نیروهای نظامی در جنگ جهانی دوم سبب بر روی کار آمدن مفاهیم بسیاری در فرماندهی به خصوص فرماندهی در یگان‌های کوچک شد. دیدگاه قبلی مبنی بر این بود که فرماندهان، به صورت فرمانده از مادر متولد می‌شوند اما بعدها تلاش‌های زیادی با تمرکز بر طراحی و ایجاد آزمون‌های انتخاب و شناسایی افرادی که دارای خصوصیات و توانایی‌های کافی و مناسب برای فرماندهی هستند به عمل آمد.

   طبیعت عمومی جنگ جهانی دوم و افزایش سریع عملکرد در تمامی انواع سخت افزارهای نظامی، توانایی‌های کارکنان نظامی جهت انجام وظیفه و کارایی موثر را مورد چالش قرار داد. داشتن آگاهی از توانایی‌ها و محدویت‌های انسانی تبدیل به جنبه‌ای حیاتی و شاخص برای برتری یافتن نسبت به دشمنان شد. عوامل انسانی، طراحی تجهیزات برای داشتن حداکثر هماهنگی و همبستگی با کل سیستم، یک جنبه شدیداً مشهود از کاربرد روانشناسی نظامی بود.

  جنگ جهانی دوم باعث مستحکم شدن نقش روانشناسی در امور نظامی شد. فعالیت‌ها و اقدامات علوم رفتاری و گروه‌های پژوهشی به عنوان بخشی از ساختارهای نظامی در تمامی ارتش‌های بزرگ جهان در آن زمان شد. آنها دیدگاه و چشم‌انداز جدیدی را به سیستم‌های نظامی اضافه نمودند. آنان روش‌های جنگ روانی را گسترش دادند. مطالعاتی را در خصوص اسرای جنگی انجام دادند و روش‌های ارزیابی عملکرد یگان‌های کوچک نظامی را ارائه کردند. شاید قابل مشاهده‌ترین این اقدامات، مجموعه فعالیت‌های پژوهشی باشد که از سال ۱۹۴۱ به عمل آمدند. نتایج این پژوهش‌ها، اطلاعات سودمندی را برای فرماندهان ارشد نظامی در زمینه مدیریت کارکنان نظامی فراهم آورد. از مهمترین یافته‌ها در این زمینه، تاثیر فرهنگ، شخصیت و تمایلات فرد در درک، پیش‌بینی و کنترل رفتارها و نیز اهمیت گروه‌های اولیه در تعیین روحیه و ایجاد انگیزه در سربازان بود.

پس از جنگ جهانی دوم، دامنه استفاده از روانشناسان نظامی در محیط‌های نظامی گسترش یافت. بسیاری از کشورهای جهان شروع به گسترش نیروهای مسلح خود نمودند و در این حین با توجه به تجارب گذشته، اقدام به تاسیس درمانگاه‌های سلامت روان و ارایه خدمات بهداشت روانی به کارکنان نظامی و خانواده‌های آنان کردند. برنامه‌های مشاوره و پیشگیری را جهت مقابله با فشارهای روانی و مشکلات زندگی تدوین نمودند. مثال‌هایی از این دست شامل مشاوره‌های فرماندهی، پیشگیری و درمان سوء مصرف مواد، ترک سیگار، برنامه‌های ارتقای سلامت روان، ایجاد روحیه و پیشگیری از خودکشی می‌باشند. هدف از اجرای این گونه برنامه‌ها، سازگاری با شرایط نظامی است.

   در حال حاضر در برخی از کشورهای جهان شاخه روانشناسی نظامی تا مقطع دکترا تدریس و از وجود آنان در سطح نیروهای نظامی خود استفاده می‌کنند. آنان به طور فعال مشغول ارائه خدمات مشاوره‌ای به کارکنان نظامی، خانواده‌های آنان و فرماندهان و سازمان‌های نظامی هستند. آنان ارتباط قوی را با مراکز علمی و آموزشی و انجمن‌های روانشناسی دارند و بخشی از انجمن روانشناسی آمریکا به روانشناسی نظامی (APA19) اختصاص یافته است.

   روانشناسی نظامی را می‌توان به عنوان کاربرد اصول، نظریه‌ها و فنون روانشناسی در یک زمینه نظامی تلقی کرد. این رشته، دانش خود را از شاخه‌های معروف روانشناسی منجمله روانشناسی تجربی، اجتماعی، بالینی، سازمانی، روانسنجی ‌و… به دست می‌آورد. روانشناسی نظامی به واسطه موضوع و محیطی که در آن کاربرد دارد، تعریف می‌شود. روانشناسی نظامی کاربرد اصول روانشناختی در ماموریت‌‌های نظامی و شرایط عملیاتی است. روانشناسی نظامی، به ارزیابی عملکرد‌های انسانی در شرایط مختلف صلح و جنگ می‌پردازد.

   توام با تغییرات و تحولاتی که در زمینه‌های سیاسی، ایدئولوژیک، اقتصادی، اجتماعی و… بوجود می‌آیند، امور نظامی نیز تغییر می‌یابند. این تغییرات تاثیرات زیادی در حیطه روانشناسی نظامی داشته است. در این بین، فرماندهان باید از آنچه که روانشناسی می‌تواند در زمینه حمایت از ماموریت‌های نظامی در زمان جنگ یا صلح ارائه دهد باید آگاهی داشته باشند.

    عملکرد موفقیت‌آمیز سازمان‌های نظامی، به توانایی فرماندهان آنان در انتخاب، آموزش و ایجاد انگیزه در کارکنان جهت انجام وظایف محوله در موقعیت‌های خطرناک و تهدید کننده حیات در شرایط مختلف جنگی، وابسته است. روانشناسان به نیروهای نظامی در گزینش، انتخاب، طبقه‌بندی، مدیریت، ایجاد انگیزه، نگهداری و حفظ کارکنان نظامی در موقعیت‌های جنگی وغیرجنگی کمک می‌کنند.

گزینش، استخدام و تقسیم مناسب کارکنان نظامی و سربازان یکی از ابتدایی‌ترین مفاهیم امور نظامی بوده است. در کتاب تاریخچه جنگ جهانی اول، نحوه انتخاب سربازان مناسب شرح داده شده است. به هنگام شروع جنگ جهانی اول، انتخاب مناسب و دقیق کارکنان نظامی، یک موضوع مهم بود. در ایالات متحده آمریکا، تعداد کثیری از سربازان با استفاده از آزمون‌های هوشی آلفا و بتای ارتش جهت غربالگری ذهنی، طبقه‌بندی شغلی، تشخیص استعدادها و توانایی‌های هوشی، مورد ارزیابی قرار گرفتند.

   کارکنان نظامی اغلب اوقات مجبورند که تحت شرایط سخت یا تهدیدکننده حیات مانند ارتفاعات، مناطق بسیار سرد یا گرم، مناطق حاوی آلودگی صوتی یا مواد آلاینده، تشعشعات و … عملکرد خوبی را داشته باشند. جنگ ممکن است برای زمان‌های طولانی ادامه داشته باشد و منجر به بی‌خوابی، خستگی، تلفات فزاینده جنگی و آسیب‌های ناشی از استرس گردد. این عوامل منجر به کاهش عملکرد رزمندگان و یگان‌های عملیاتی می‌گردند. روانشناسان نظامی نقش مهمی در کاهش این دسته از عوامل نامطلوب و افزایش سطح بهداشت روانی رزمندگان و در نتیجه افزایش عملکرد کارکنان نظامی دارند.

   بررسی سوابق و تاریخچه نظامی آثار و نقش تعیین‌کننده فرماندهی خوب یا ضعیف را نمایان می‌کنند. فرماندهان باید بدانند که با سطوح مختلف سازمان چه رفتاری داشته باشند و چگونه آن را به بهترین نحو انجام دهند. مطالعه فرماندهی و سلسله مراتب آن مسایل و مشکلات پیچیده‌ای را درخصوص نحوه تاثیر‌گذاری یک فرمانده بر گروهی از کارکنان نظامی در جهت اجرای موفقیت‌آمیز ماموریت محوله نمایان می‌کند. در این بین نقش فرماندهان، مهارت‌ها و رفتارهای آنان چیست؟ عوامل موقعیتی که بر کارایی فرماندهان تاثیر می‌گذارند، چه عواملی هستند؟ چه چیزی به کارکنان انگیزه می‌دهد و آنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟ پویایی‌های ارتباطات فرماندهان با سربازان کدامند؟ نحوه همبستگی نظریات فرماندهی و سازمان با یکدیگر چگونه است؟ روانشناسان نظامی با بررسی اصول فرماندهی و مکانیسم‌هایی که بر اساس آنها فرماندهی در سطح یگان‌های نظامی به منصه ظهور می‌رسد، در این مهم مشارکت دارند.

درباره admin