خودشناسی و بازتاب های تربیتی آن براساس بینش قرآنی

چکیده

براساس دیدگاه قرآن، آدمی دارای نوعی آفرینش و فطرت روانی خاص به خود است که او را از دیگر مخلوقات متمایز می سازد. این تفاوت در توانایی ها، نیاز ها، اهداف و ویژگی های روانی است و در تمام افراد انسانی، به صورت مشترک وجود دارد و زمینه را برای رشد و تکامل آنها فراهم می کند. این زمینه سازی، به میزان شناخت آدمی از خود بستگی دارد. اگر خودشناسی به صورت همه جانبه تحقق نیابد، تکامل و نیل به اهداف تربیتی نیز به صورت کامل میسر نخواهد بود. هدف این مقاله، بررسی بازتاب های تربیتی خودشناسی ای است که در قرآن کریم بدان تأکید شده است.
در این مقاله، با شیوه توصیفی، تحلیلی، آیات قرآن در زمینه ابعاد روانی آدمی، توصیف، و نقش مؤثر آن در تعلیم و تربیت بررسی شده است. نتایج حاصل از این بررسی، بیانگر آن است که در بینش قرآنی، انسان توانمندی هایی دارد که زمینه های مساعدی برای تربیت است. خودشناسی نیز راهی برای تقویت این توانمندی هاست. آسیب هایی نیز دارد که با شناخت از خود، فرد می تواند بر آنها فائق آید. از دیگر آثار تربیتی شناخت خویشتن (توانمندی ها و آسیب پذیری ها)، البته شناخت هدف زندگی و انتخاب صحیح، خداشناسی، شکل گیری صحیح نظام فکری، ارتقای روابط همه جانبه، تسهیل حرکت به سوی کمال، ایجاد تحول درونی در فرد و ارائه جهت دهی عملکردی فرد به منظور رشد فطری است.
کلیدواژه ها:

خودشناسی، توانمندی روانی، آسیب پذیری روانی، تعلیم و تربیت.
مقدمه

«خود» از دیدگاه قرآن ساختاری فطری دارد که در اصل آفرینش، قابلیت ها، توانمندی ها، زمینه های تحول و کسب ویژگی های شناختی، عاطفی و رفتاری گوناگون در آن سرشته شده است و باید با شناخت توانمندی ها و ضعف های خویش، استعداد ها را پرورش دهد و برای نیل به اهداف عالی تربیتی کوشش کند. توانمندی های «خود» ابعاد گوناگون شناختی، عاطفی، فردی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی دارد. شناخت، پرورش و بارور کردن همه آنها در جهت هدف آفرینش است. انسان در رشد و ارتقای خود نقش اساسی و محوری دارد و چنین نیست که محکوم شرایط اجتماعی باشد. «خود» به صورت طبیعی خیر است و به سوی امور خیر گام برمی دارد؛ می تواند بر عوامل عارضی و تحمیلی که او را به انحراف می کشاند فائق آید و در جهت اهداف تربیتی فعال عمل کند و به خوشبختی جاوید برسد.۱ مهم ترین چیز را در امر تربیت خویشتن شناسی می داند و معتقد است۲ حس باطن و تمرکز در خود، بهترین راه برای خویشتن شناسی است.
در نگرش انسان شناختی قرآن، خودشناسی و توجه همه جانبه به وجود طبیعی و ویژگی های فطری، امکان پذیر است و هر فرد نسبت به خودشناسی مسئول است و از این جهت قابل احتجاج برای همه افراد می باشد.
از چند راه خودشناسی میسر است: یکی از راه توجه و مطالعه درون که با دو نوع آگاهی و شناخت حضوری فطری و آگاهی و شناخت حصولی عقلی تحقق می یابد. در شناخت فطری، خودشناسی خلقتی است؛ یعنی شناخت توانمندی ها و استعداد های به کار رفته در آفرینش انسان که فرد بدون هیچ تردیدی در خود می یابد. در این نوع شناخت، یافتن حقایق هستی خویش مستقیم و بدون به کارگیری هرگونه مفهوم و تصویر ذهنی است؛ زیرا واقعیت های وجود خود را می یابد، نه اینکه تصویری از آنها را ادراک کند؛ اما در شناخت حصولی، عقل با به کارگیری مفاهیم و استدلال ـ به همان صورت که به اشیای دیگر آگاهی پیدا می کند ـ ویژگی ها و توانمندی های خودش را می شناسد.
راه دیگر این است که با مطالعه عقلی در آفاق و گستره گیتی و مقایسه آفرینش موجودات با انسان و ملاحظه رابطه مخلوقات دیگر با آدمی، جایگاه انسان در بین موجودات جهان هستی به دست می آید. همچنین از توانمندی های او درباره تصرف در مخلوقات دیگر و جانشین خدا بودن در زمین و توانمندی های گسترده دیگر آدمی که موجب برتری و کرامت او نسبت به مخلوقات دیگر است، آگاه می شود.( اسراء: ۷۰) در این مطالعه نیز آدمی با مفاهیم و استدلال عقلی سروکار دارد و به شناخت حصولی و مفهومی از توانمندی ها، تمایلات، نیاز ها و خواسته های آدمی (به عنوان مورد شناسایی) آگاه می شود؛ اما چه بسا واقعیت آنها در خویش احساس نمی شود. همه این راه ها برای این است که انسان خود را به طور جامع بشناسد و مقام و جایگاه واقعی خویش را در عالم وجود درک کند ۳ و زمینه پرورش استعداد ها برای رسیدن به اهداف هدایتی و تربیتی او فراهم شود. یکی دیگر از راه های خودشناسی، مطالعه کلام خداوند به صورت تکوینی در زمینه انسان و نیز داستان های قرآنی است که فرد می تواند از طریق آن به شناخت عمقی نوع انسان و در نتیجه خود، دست پیدا کند.
در این مقاله، منظور از خودشناسی، مطالعه آدمی از درون خویش(فصلت: ۵۳) و شناخت همه جانبه فطرت خود است و شامل شناخت همه جنبه های گوناگون خویشتن آدمی است؛ آن طور که هست و آن طور که می تواند بشود. با این وصف، خودشناسی شامل امور ذیل است:
۱. شناخت سرمایه های وجودی خویشتن که سرشت طبیعی، فطری و هستی اصیل انسان بدان هاست. این سرمایه ها دو دسته اند: یک دسته ویژگی های فطری چون کمال خواهی، خداجویی، خداشناسی، خداپرستی و حقیقت جویی که بالفعل در فرد وجود دارند، و دسته دیگر توانمندی ها و استعداد هایی مانند رشد نامحدود و نیل به سعادت و لذت جاوید که از توان بالقوه شخص حکایت دارند.
۲. شناخت اموری مانند معرفت نسبت به منشأ وجودی خود، شناخت هدف و سرنوشت خویشتن و آگاهی از مسیر کمالی خویش که به نحوی خارج از وجود او و در عین حال مرتبط با او است.
۳. شناخت نقاط قوت و ضعف خویشتن و ادراک اینکه از چه توانمندی هایی در رسیدن به اهداف عالی تربیتی می تواند بهره مند شود و زمینه های انحراف از طبیعت و گمراهی از مسیر حقیقت را نیز در وجود خویش تشخیص دهد.
با توجه به آنچه بیان شد، این مقاله در پی آن است که با بیان ابعاد روانی انسان (توانمندی ها و آسیب پذیری ها) در بینش قرآنی، بازتاب های تربیتی شناخت این ابعاد از سوی انسان را تبیین کند.
توانمندی ها و ویژگی های روانی انسان
انسان توانمندی های روانی فراوانی دارد. در بینش قرآنی، برای انسان توانمندی ها و ویژگی های روانی ذیل مطرح شده است:
۱. توانایی شناخت خویشتن

قرآن با اشاره به این توانمندی می فرماید: «الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَه؛ انسان بر خودش آگاه است».(قیامت: ۱۴) بصیرت در اصطلاح قرآن به مفهوم بینش صحیح است. آیه در مقام این است که آدمی استعداد و توانمندی ای دارد که می تواند به صورت مستقیم یا با راهنمایی پیامبران الاهی شناخت جامعی از خویشتن داشته باشد. از این روی، در تفسیر آیه گفته شده است بصیرت بینش صحیح درونی و ادراک قلبی است و آیه حاکی از آن است که انسان دارای بصیرت و شناخت جامعی نسبت‏ به خودش می باشد.۴
۲. توان شناسایی فضیلت و رذیلت

قرآن تصریح دارد که توانمندی درک خوبی ها و بدی ها (بدیهیات اخلاقی) به آدمی داده شده است: «خدا فجور و تقوا را به انسان تفهیم کرده است»(شمس: ۸) یعنی انسان را طوری آفریده که ذاتاً خوب و بد و صلاح و فساد را می فهمد.۵
۳. قدرت یادگیری نا محدود

انسان می‏تواند چیزی را که نمی‏داند یاد بگیرد و جهل خود را کم کند و دامنه علم او هم محدود نیست؛ ‏بلکه مرتب می‏تواند از جهالت و نادانی‏ های خود بکاهد و به حل مسائلی که پیش رو دارد، بپردازد و به رشد و کمال علمی بالاتری برسد. قرآن در این باره می گوید: «خدا زمینه آموختن آنچه را که انسان نمی داند فراهم کرده است». (علق: ۵) بعضی از مفسران تصریح کرده اند که مراد از تعلیم خدا، آماده سازی نفس آدمی برای آموختن و درک معانی است.۶
۴. توانمندی تبیین

خداوند زمینه های جسمی و روانی توانمندی و مهارت بیان را فراهم ساخته است و او را از توانمندی تبیین پدیده های مورد مشاهده و آنچه می اندیشد و احساس می کند، برخوردار کرده است. قرآن می فرماید: «خدا به انسان بیان را آموزش داد»(رحمن: ۴). در تفسیر این توانمندی گفته اند: منظور کشف است و اعم از سخن گفتن است.۷ بنابراین، علاوه بر سخن گفتن، توانمندی های خواندن، نوشتن، فهمیدن و فهماندن را نیز دربر می گیرد؛ به گونه ای که آنچه را می گوید و آنچه برای او گفته می شود، بتواند بشناسد و برای دیگران تبیین کند.
۵. توانایی اندیشیدن

از جمله توانمندی های روانی انسان توانایی اندیشیدن و خردمندی است. انسان به گونه ای آفریده شده است که می تواند بیندیشد. قرآن انسان را خردمند و متفکر معرفی کرده است و دامنه تفکر او را تمام جهان آفرینش و از جمله خودش دانسته است و درباره کسانی که این توانمندی را بارور ساخته اند (اولی الالباب) می فرماید: «آنان در خلقت آسمان ها و زمین می اندیشند»(آل عمران: ۱۹۱). یا به منظور شکوفایی این توانمندی و کشف هدف مندی نظام آفرینش و آگاهی از تدبیر خداوند در خلقت، آدمیان را به تفکر درونی خویش درباره آسمان ها و زمین و همه آنچه وجود دارد، دعوت کرده است: «آیا در درون خود نمی اندیشید که خدا آسمان ها و زمین و آنچه را بین آنهاست، بدون هدف نیافریده است»(روم: ۸).
۶. برخورداری از کرامت

در قرآن دو نوع کرامت برای آدمی معرفی شده است:
الف) کرامت تکوینی که بیانگر برتری تکوینی او نسبت به مخلوقات دیگر است: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً؛(اسراء: ۷۰) محور این نوع کرامت از منظر قرآن، توانمندی تصرف در هستی است. توانمندی تصرف در زمین (خشکی و دریا)، آسمان ها و بهره برداری از آنها موارد ذکر شده در آیه مزبور و آیات ذیل است: «هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَه تَلْبَسُونَها…»؛(نحل: ۱۴) «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ»؛(لقمان: ۲۰) «وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ‏».(الرحمن: ۱۰)
براساس این آیات، آنچه در آسمان‏ ها و زمین است، مانند خورشید، ستارگان، معادن، دریا ها، گیا هان و حیوانات، همه تحت تصرف آدمی و در خدمت انسان گماشته شده است.
ب) کرامت ارزشی که با سیر صعودی در معرفت، ارتقای ایمان، تزکیه، عمل صالح و تقوا متصف به درجاتی از قرب وجودی و صفات کمالی پروردگار می شود و به سعادت و خوشبختی جاوید می رسد: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»(حجرات: ۱۳) آیاتی که در آنها از مقربان، اصحاب یمین، اهل بهشت در مراتب گوناگون آن و انسان های کامل سخن گفته شده است نیز همه از این توانمندی حکایت دارند؛ مانند: «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»؛(واقعه: ۱۱ـ۱۰) و «أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ».(واقعه: ۲۷)
۷. جاودانه ماندن

انسان توانمندی جاودانه ماندن را دارد. این توانمندی در میل فطری او به حیات جاودان متبلوراست و می خواهد زندگی اش هیچ پایانی نداشته باشد. قرآن ضمن توجه به تحقق حتمی این میل، تصریح دارد که انسان زندگی اخروی جاودانه خواهد داشت. آیات مربوط به خلود آدمی در بهشت و تنعم جاودانه بهشتیان مانند «وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً»؛(توبه: ۱۰۰) «فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فِیها خالِدُونَ»؛(زخرف: ۷۱) و آیات خلود جهنمیان «فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً»(جن: ۲۳) بیانگر زندگی جاودانه آدمی است.
۸. قدرت انتخاب

از دیدگاه قرآن، انسان موجودی مختار و دارای اراده است و می تواند آزادانه انتخاب کند. توجه به این توانمندی موجب می شود فرد با تمام وجودش احساس کند در انتخاب مسیر ها، انجام افعال و تحقق سرنوشت خویش، آزاد است و می تواند بر اساس خواسته ها و تصمیمات خود اقدام کند. از این روی، افراد با هم تفاوت های اساسی دارند؛ برخی شاکر و برخی کفور می باشند؛ برخی دنیا را انتخاب می کنند و برخی آخرت را برمی گزینند. این ویژگی در آدمی زمینه تکلیف و هدایت را فراهم کرده است. خداوند می فرماید: «ما راه را نشان دادیم، این انسان است که انتخاب می کند هدایت را و خدا را شکرگذار است و یا آنکه انتخاب نمی کند و خدا را ناسپاس است».(انسان: ۳) همچنین می فرماید: «شما آدمیان، با اراده خود، برخی دنیا را و برخی آخرت را انتخاب می کنید».(آل عمران: ۵۲)
۹. ارتباط با خدا

آدمی به طور فطری خداشناس است و گرایش به پروردگارش دارد. قرآن می فرماید: «توجه ات را به دین(خدا) پیوسته کن؛ در حالی که بدان مایلی، پیروی کن از فطرت خدایی که بشر را بر آن آفریده است»(روم: ۳۰).۸
آدمی به صور گوناگون می تواند با خدا ارتباط برقرار کند؛ مانند:
۱. از طریق پیامبران و اولیای الهی؛ (ارتباط پیامی و شنیداری) همان طور که قرآن می فرماید: «ای فرزندان آدم! چون پیامبرانی از جنس شما بیایند و آیات مرا برای شما بیان کنند».(اعراف: ۳۵) (اینکه خداوند از میان انسان‏ ها پیامبرانی را انتخاب کرده است، نشان دهنده این است که انسان یک شرافت ذاتی دارد که در موجودات دیگر چنین شأنیتی وجود نداشته است)
۲. از طریق دعا، مناجات و توکل بر قدرت، رحمت و لطف پروردگار.( ارتباط کلامی و قلبی). همان طور که خداوند فرموده است: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛(غافر: ۶۰) وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَه الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ».(بقره: ۱۸۶)
۳. از طریق عاطفی و دوست شدن با او؛ ارتباط قلبی وعاشقانه و ایجاد دلبستگی ایمن با او «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ».(مائده: ۵۴)
۴. از طریق اتصاف به صفات خداوندی (ارتباط وجودی و کمالی) و حرکت در جهت کمال انسانی. این گونه ارتباط در قرآن، به خلیفه خدا در روی زمین تعبیر شده است: «پروردگار فرشتگان را فرمود: من در زمین خلیفه خواهم گماشت‏»(بقره: ۳۰). بزرگ ترین امتیاز انسان این است که این ظرفیت و توانمندی را دارد که می تواند جانشین و نماینده خداوند در روی زمین شود. البته به فعلیت رساندن این توانمندی برای کسی است که تلاش فراوان کند تا قله های بلند کمال را فتح کند و لیاقت نمایندگی بی نهایت کمال خداوندی را پیدا کند.
۵. انجام مناسک و عبادات و تقرب جویی از طریق عبادات؛ مانند انجام مناسک حج، قربانی کردن و زمزمهٔ کردن حوادث گذشته در اعمال حج.(بقره: ۲۱)
۶. از طریق احسان و نیکی به مردم و مخلوقات خدا و هرگونه عمل صالح که موجب رضایت خداوند می شود.(مائده، ۱۳) این طریق از دو جهت ارتباط فرد را با خدا برقرار می سازد. یکی از بعد عاطفی که خدا را دوست دارد و فرد هم از این دوستی، احساس رضایت می کند و دیگر از این جهت که با عملکرد نیکو متصف به کمال می شود. فرد بدین ترتیب متصف به کمال می شود و از طریق این اتصاف کمالی، به خدا نزدیک می شود و رابطه وجود کمالی با خدا پیدا می کند.(اعراف: ۵۶)
۱۰. توانایی ارتباط با سایر انسان ها

هر فرد در ارتباط با انسان های دیگر، به طور طبیعی تمایل دارد بر اساس مودت، نیکی، عدالت و تعاون عمل کند: «عَسَی اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّه وَ اللَّهُ قَدِیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ؛ لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ…»؛(ممتحنه: ۸ـ۷) «تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»؛(مائده: ۲) همچنین باید نسبت به مؤمنان؛ افزون بر آن روابط، رابطه اخوت، همیاری و رحمت که رابطه ای بسیار عمیق تر است، داشته باشند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»(حجرات: ۱۰) و «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ».(فتح: ۲۹)
آسیب های روانی

قرآن برای دستیابی بشر به خودشناسی واقعی و پیشگیری از شناخت نادرست در این زمینه، ظرفیت های آسیب زا، ضعف ها، حالات روانی، ویژگی ها و رفتار های نقصی آدمی را نیز به او شناسانده است و توجه داده است که این ظرفیت ها نه تنها با طبیعت و فطرت اولیه آدمی هماهنگ نیستند؛ انحراف از فطرت است و بعضی با سوءانتخاب خویش و تحت تأثیر عوامل عارضی (درونی و بیرونی) این حالات را در خویش پدید می آورند و آنها را می پرورانند، و چه بسا جزو ویژگی هایشان می شوند و حتی طبیعت ثانویه شری برای آنان پدید می آورند، نه تنها آن توانمندی های فطری را پرورش نمی دهند، آنها را در جهت آن طبیعت ثانوی خود به کار می گیرند. در حقیقت، قرآن به منظور برنامه ریزی تربیتی و هدایتی برای بشر، او را متوجه منشأ انحراف از فطرت کرده است تا با بهره برداری درست از امکانات و توانمندی های خدادادی و ارزیابی افکار، باور ها، احساس ها و عملکرد هایش به صورت مستمر، از انحراف و ایجاد ظرفیت ها، ویژگی ها و رفتار های نامطلوب در خویش پیشگیری کند تا در مسیر شقاوت و بدبختی قرار نگیرد. از نظر قرآن برخی از این آسیب ها عبارتند از:
انتخاب شرّ

فرد با گزینش های نادرست زمینه های شر و بدی در خویش را فراهم می سازد: «وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ»؛(اسراء: ۱۰) انسان با شوق و رغبتی که خیر خود را می‏جوید، چه بسا به نادانی با همان شوق و رغبت،‏ شر و زیان خود را می‏طلبد».
۲. خود و خدا را فراموش کردن

«خدا را چون فراموش کردند خود را فراموش کردند»(حشر: ۱۹).
از این آیه می‏توان دریافت که توجه به نفس با توجه به خدا، یک نوع ملازمت دارد؛ چنان که نسیان و فراموشی نفس با فراموش کردن خدا ملازمت دارد؛ زیرا توجه و گرایش به خدا در وجود آدمی است و با توجه به آن، به محور اصلی وجود خود توجه می کند و با غفلت و فراموشی آن، محور اصلی وجود او فراموش می شود. در حقیقت، انسانی که خدا را فراموش می کند، بعدی از ابعاد وجودی خود را فراموش کرده است که جنبه اساسی وجود خویشتن است.
۳. تصمیم گیری و رفتار عجولانه

رفتار عجولانه به معنای طلب و جست وجوی شی‏ء قبل از رسیدن وقت آن است. قرآن می فرماید: «انسان عجول و شتابگر است».(اسراء: ۱۱) منظور این است که انسان تا هوایش به چیزی تعلق گرفت، آن را طلب می‏کند و ای بسا گاهی آن شر است و به ضرر انسان می‏باشد. البته باید توجه داشت که این شتابزدگی و عجول بودن آدمی، ویژگی ای نیست که خداوند آن را در سرشت طبیعی اولی پدید آورده باشد؛ بلکه وقتی فرد با اختیار خود افعالی را شتابگرانه انجام می دهد، ویژگی عجول بودن بر وی صادر می شود. به عبارت دیگر، بعد از انحراف از فطرت اولیه و انجام افعال عجولانه، آدمی متصف به عجول بودن است و نه قبل از آن. از این روست که در تعلیم و تربیت، از دیدگاه اسلام باید با این صفت مذموم مقابله کرد و خود را به صفت صبور بودن متصف ساخت.
۴. جدال کثیر

جدال کثیر فعل مذمومی است که با انحرافی از طبیعت اولیه برای آدمی رخ می دهد؛ زیرا در سرشت اولیه آدمی که بر خیر است، جدال کثیر وجود ندارد. از این روی، در قرآن آدمی را نسبت به این انحراف و ارتکاب این فعل مذموم هشدار می دهد: «آدمی زیاد به مشاجره و منازعه کلامی می پردازد».(کهف: ۵۴)
۵. طغیان گری و ستمگری

طغیانگری و ظلم و تجاوز از حدود فطرت است و چون امکان تحقق این تجاوز برای آدمی ، به ویژه در شرایط استغنا وجود دارد، قرآن برای تربیت و هدایت انسان را به این امر متنبه می سازد: «او آنگاه که خود را مستغنی می‏بیند، طغیان می‏کند»؛(علق: ۷) «او بسیار ستمگر است».(احزاب: ۷۲)
۶. حماقت، نادانی و تدبیر نابخردانه

آدمی عاقل آفریده می شود؛ ولی چه بسا از عقل خود خوب بهره نبرد و تدبیر مناسبی که او را در هدایت به کمال مطلوب یاری می رساند، با مشکل روبه رو شود و در حقیقت دچار نابخردی و حماقت شود و همین ویژگی او را به تجاوزگری زیاد بکشاند. قرآن برای توجه آدمی، این ضعف را متذکر شده است: «او بسیار تجاوزگر نادان است».(احزاب: ۷۲)
۷. ناسپاسی کردن

نادیده گرفتن نعمت های الاهی و درست به کار نگرفتن آنها و بهره مند نشدن از آنها در راستای اهداف تربیتی و سعادت خویش، انحراف از فطرت است. قرآن توجه انسان را به این انحراف جلب کرده است تا از خود مراقبت ویژه کند: «او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است».(حج: ۶۶)
۸. عدم تحمل سختی

از جمله آسیب های روانی آدمی آن است که چه بسا تحملش را در کار های سخت و دشوار از دست می دهد و بی تابی خود را آشکار می سازد: «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً».(معارج: ۲۰)
۹. انتظار های زیاد بدون تلاش

از جمله اموری که در مسیر زندگی هدایتمندانه مانع ایجاد می کند، آرزو های تحقق نایافتنی و انتظاراتی است که آدمی توقع دارد بدون تلاش به آنها برسد. قرآن به این مانع هدایت آدمی توجه می دهد: «آیا برای آدمی هر چه آرزو می‏کند حاصل می‏شود».(نجم: ۲۴)
۱۰. حرص ورزی

چه بسا آدمی از خواسته های طبیعی پا فراتر گذارد و به طمع و حرص مبتلا شود و آن را وصف خود سازد و بدین وسیله هلوع بودن، خلقت ثانویش شود. قرآن در این باره هشدار می دهد: «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً».(معارج: ۱۹)
۱۱. بخل ورزی

انسان با ویژگی محبت، نیکی، همکاری و کمک به دیگران آفریده شده است؛ ولی یا انحراف از فطرت، چه بسا از کمک به دیگران و گذشتن از مال دست بر دارد. توجه آدمی به این ضعف می تواند او را از چنین انحرافی بازدارد. قرآن می فرماید: «انسان بخیل و ممسک می‏باشد»(اسرا: ۱۰۰)؛ «وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً»؛(معارج: ۲۱) انسان به گونه ای می شود که همه چیز را برای خود می‏خواهد و نمی خواهد که به دیگران بدهد.
۱۲. علمی نیندیشیدن و پیروی از گمان

حقیقت جویی و میل به تفکر برای کشف واقعیات، به صورت فطری آدمی را به این سمت سوق می دهد تا علمی و استدلالی بیندیشد و از حدس و گمان بپرهیزد. در صورتی که آدمی به مادون علم رو بیاورد و از حدس و گمان پیروی نکند، نمی تواند مسیر زندگی و هدایت خود را بیابد. از این روی، قرآن به اندیشیدن علمی و پرهیز از تبعیت از گمان توصیه می کند: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»؛(اسراء: ۳۶) «وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً».(یونس: ۳۶)
۱۳. ضعف در برخورداری از همه توانمندی ها

آدمی با ویژگی های عالی و نقاط قوت بسیار آفریده شده است؛ ولی گذشته از آسیب های روانی و ضعف های مذبور از ضعف های دیگری نیز دارد که آیه «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً»(نساء: ۲۸) از آنها حکایت دارد و انسان را به ضعف کلی اش متوجه می سازد تا در تربیت به آن توجه کند و بفهمد که برای آدمی، امکان انحراف از فطرت وجود دارد و چه بسا خردمندانه و با قدرت در رشد و کمال انسانی به پیش نرود.
بازتاب های تربیتی خودشناسی

در این نوشتار، به توانمندی های آدمی به اختصار اشاره شد؛ از جمله توانایی شناخت خویشتن، فضیلت شناسی و گرایش به خیر، قدرت یادگیری، توانایی اندیشیدن، برخورداری از کرامت، زیستن جاودانه، توانایی انتخاب مسیر، ارتباط با خدا، ارتباط با سایر انسان ها. همچنین به آسیب های روانی انسان نیز اشاره شد که خود و خدا را فراموش کردن، رفتار عجولانه، جدال کردن، طغیان گری و ستم، ناسپاسی کردن، نادانی، بی صبری و عدم تحمل سختی ها، حرص ورزی، پیروی از گمان، از جمله این آسیب ها می باشند. ترکیب این ویژگی های روانی انسان را مجسم می کند که از یک طرف تمایل به خیر دارد و از طرف دیگر موانعی در مسیر پیمودن کمال انسانی برایش مصور است. خودشناسی و شناخت توانمندی ها و نیز موانع مذکور به فرد کمک می کند تا چگونگی پرورش یافتن و به سوی کمال حرکت کردن را دریابد و اینکه چگونه با موانع مواجه شود و تحت تأثیر آنها قرار نگیرد و یا بر آنها فائق آید؛ همچنین بتواند به تجهیز نیرو های مثبت و کنترل نیرو های منفی و بازدارنده انسان برای رسیدن به کمال بپردازد.
لازم به ذکر است که برخی از انسان ها، آسیب های روانی را به دیگران، شیطان، و یا نیرو های منفی در طبیعت فرافکنی می کنند؛ همین امر موجب می شود که نتوانند خود را بشناسند. لازمه شناخت واقعی خود به منزله یک انسان، باور به جنبه های مثبت و پیش گیری از بروز جنبه های منفی است.
بازتاب های تربیتی که از خودشناسی بر اساس بینش قرآنی نشأت می گیرد، بسیار گسترده و وسیع است و میسر نیست همه آنها تبیین شود. در زیر به مهم ترین آنها می پردازیم:

۱. شناخت هدف زندگی و انتخاب صراط مستقیم

از جمله بازتاب های تربیتی این است که متربی با توجه به اینکه به شناخت خویش و تمایلش به زندگی جاوید و راهنمایی عقلش به هدایت پذیری از آشنایان به زندگی سعادتمندانه ابدی نائل آمده است، در سایه این محرک های درونی و آموزه های رسولان الهی، با هدف زندگی و انتظاراتی که باید از خود داشته باشد، آشنا می شود.(احقاف: ۳) همچنین از سعادت و خوشبختی خویش و مسیر منتهی به آن، آگاه می شود و راه صحیح مسیر زندگی را که مطابق با ساختمان وجودی اش باشد، حق تشخیص می دهد.(بقره: ۲۶) و آن را به عنوان صراط مستقیم نیل به سعادت که همان مسیر هدایت قرآن است، برمی گزیند. با این شناخت از پیمودن در مسیر هایی که با ساختار وجود اصیل و فطریش هماهنگ نیست، خودداری می کند. همان طور که خداوند می فرماید: «این راه (فطرت و قرآن) راه مستقیم من است؛ از آن پیروی کنید و راه های دیگر را نروید که آنها شما را از راه خداوند بازمی دارد، این توصیه خدا به شماست تا متقی شوید».(انعام: ۱۵۳) در این بازتاب، فرد هدف تعلیم و تربیت را هدفی کمالی و واقعی، و نه تنازلی، خیالی و اعتباری تلقی می کند و بدان دل بسته می شود. به همین دلیل، در قرآن نمود سعادت و کمال را در بهره مندی از نعمت های مادی و معنوی پروردگار در بهشت تبیین، و توجه مردم را به آن جلب کرده است؛ از جمله:
«اهل سعادت تا آسمان و زمین باقی است در بهشت خالدند؛ مگر آنکه خدا نخواهد. آنها از عطای ابدی و نامقطوع پروردگار استفاده می کنند»(هود: ۱۰۸)؛ «شما و همسرانتان شادمان وارد بهشت شوید (و جزء بهشتیان شوید؛ بهشتیانی که) جام های زرین و ظرف های بلورین، مملو از خوراکی ها و آشامیدنی های لذیذ را برای آنها دور بگردانند. در آنجا آنچه دل به آن تمایل داشته باشد و مایه لذت چشم باشد وجود دارد و شما در آنجا همیشه خواهید بود».(زخرف: ۷۰)
برای نشان دادن واقعی بودن کمال و زنده کردن عشق به آن در متربی، قرآن به خیالی نبودن کمال و سعادت و خوشبختی واقعی اشاره می کند و از آثار آن، ورود به بهشت، بهره مندی از عطا های غیر منقطع الاهی و آماده بودن وسایل پذیرایی هر آنچه فرد بخواهد و برایش لذت آور باشد و … را برمی شمارد و سپس به رابطه واقعی هدف و کمال با اعمال و کردار می پردازد و سعادت فرد را نتیجه واقعی کردار خویش بیان می کند: «جز آنچه عمل کرده اید، مجازات نمی شوید».(صافات: ۳۹)
متربی باید به سعادت جاوید بیندیشد و اهداف مقدماتی را در جهت آن هدف و سعادت همیشگی انتخاب؛ و بدان ها عمل کند. در قرآن در موارد زیادی به ابدیت کمال و آثار آن که به صورت جنّات جلوه می نماید، اشاره شده است؛ «پاداش آنها در نزد پروردگار، بهشت های عدن است که نهر ها در آن جاری است و همیشه در آن خواهند بود».(بینه: ۸)
در قرآن از پیامبران الاهی و انسان های کامل که به خویشتن شناسی پرداخته اند و از این طریق، با انتخاب هدف زندگی، در این مسیر استعداد های خود را رشد داده اند، به منزله اسوه های تربیت۹ یاد می شود. داستان زندگی آنان در قرآن،۱۰ فراهم سازی زمینه اندیشه ورزی۱۱ و شناخت عمقی آنان به خود و هموارسازی راه شناخت خدا و انتخاب طریق هدایت و صراط مستقیم۱۲ و پیمودن این راه به سوی کمال و سعادت است. اینکه در قرآن به داستان های انبیاء اشاره شده و گاه برخی از داستان ها چندین بار تکرار شده است، ممکن است بدین دلیل باشد که به حق، نقش آموزشی و تربیتی بر روی مردم دارند.۱۳ بنابراین، با خواندن داستان های انبیاء و مطالعه زندگی آنان، خودشناسی افراد بهتر در خداشناسی و پیمودن مسیر کمال نمود پیدا می کند.

۲. نیل به خداشناسی

خودشناسی که پایه تعلیم و تربیت صحیح است، به خداشناسی می انجامد. از دیدگاه دینی، خودسازی منوط به خداشناسی است و خداشناسی در پرتو خودشناسی قابل تبیین است. بر اساس دیدگاه قرآن، از جمله نتایج شناخت نفس در کنار ادراک آیات آفاقی، پی بردن به حق بودن پروردگار مطرح است؛ «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»؛(فصلت: ۵۳) درباره این آیه باید توجه داشت که شناخت آیات آفاقی و انفسی هر دو انسان را به شناخت خداوند و اسماء و صفاتش راهنمایی می کنند و در نتیجه ما را به چنگ زدن به دین حق، تعلیم و تربیت صحیح، اصلاح نفس و اتصاف به فضایل اخلاقی هدایت می کنند؛ اما شناخت نفس و قوای روحی و بدنی و حالات گوناگون آن و شناخت ملکه های فاضله و رذیله و سعادت و شقاوت آن، جدای از شناخت مرض ها و درمان های آن نیست. با این شناخت ها، انسان به طور عادی و مستقیم تر مسیر درست تعلیم و تربیت را پیدا می کند و به اصلاح نفس و رسیدن به سعادت حقیقی می پردازد.۱۴

۳. شکل گیری صحیح نظام فکری

معرفت نفس و پی بردن به ابعاد وجودی و از جمله کمال خواهی نامحدود در خویش، انسان را ملزم به تأمین سعادت جاوید و زندگی جاوید اخروی می کند؛ یعنی شناخت خویش او را به اینکه به طور فطری به سعادت نامحدود گرایش دارد، سوق می دهد. در آیه ۱۰۸ سوره هود، مصداق این سعادت نامحدود، بهشت بی انتهای الاهی در آخرت بیان شده است. البته آگاهی از نامحدود بودن زندگی فرد، به همراه ادراک مختار بودن او و سیر اختیاری و انتخابی به کمال و سعادت، نیاز به هدایت و تعلیم و تربیت انبیاء و باور به نبوت و امامت و رهبری را موجب می شود. باید توجه داشت که تربیت و هدایت همه جانبه در گرو عقاید و باور های درست و نظام فکری صحیح است.(بقره: ۱۳۲) به همین دلیل پایه اساسی تعلیم و تربیت انبیاء «دین قیم» است۱۵ که محور آن، توحید، معاد و نبوت است. از این روی، خویشتن شناسی با زمینه سازی شکل گیری صحیح شخصیت فکری و اعتقادی آدمی در تعلیم و تربیت صحیح و همه جانبه نقش اساسی را ایفا می کند. در قرآن هدف انبیاء و نزول قرآن، تعلیم و تربیت مطرح شده است؛ ولی بیشتر آموزه ها و هدایت های انبیاء و همچنین بیشتر آیات قرآن به تبیین عقاید صحیح و تمایز باور ها و افکار درست از نادرست اختصاص یافته است.) بقره: ۲۵۶( به همین دلیل، اهمیت ویژه و نقش محوری ایمان و باور های اعتقادی در تعلیم و تربیت است، که شناخت خود مهم ترین عامل تسهیل کننده آن است.

۴. هماهنگی پرورش با فطرت

از آنجا که خویشتن شناسی فرد را از یک سو، متوجه اهداف کمالی می کند و از سوی دیگر، از تمایلات، توانمندی ها و استعداد های فطری خویش آگاه می سازد، انگیزه شکوفایی و پرورش باور ها، تمایلات، احساسات، عواطف و رفتار ها، هماهنگ با فطرت انسانی در او پدید می آید. چنین فردی خلق و خوی اجتماعی اش، ادب الهی اش، بروز احساساتش و تمام رفتار هایش صالح، ارزشی و مثبت، و مصداق خیرالبریه(بینه: ۷) می شود و مراقب است تا از ناحیه او هیچ گونه آسیبی نه به خود (در همه جنبه ها)، نه به دیگران، و نه به طبیعت، وارد نشود و عامل فساد برای خویش و جامعه نباشد.(اعراف: ۵۸) چنین کسی در موارد تزاحم، عقل گرایی و تعهدات معنوی و الهی اش، اولویت های رفتاریش را معین می سازد.

۵. ارتقای روابط همه جانبه

خودشناسی به صورت همه جانبه و توجه به جنبه های گوناگون خویش، موجب شفاف سازی تمایلات طبیعی خود نسبت به خدا، خویش، دیگران و جهانی است که در اختیار و در تصرف اوست. با این شفاف سازی، فرد می فهمد که با هر یک از آنها چه نوع رابطه ای باید برقرار سازد و چگونه در صدد استحکام و تعالی این روابط برآید. از این روی، به میزان دستیابی به خودشناسی مجموعه روابط فرد با خدا، خود، مردم و طبیعت تصحیح و ارتقا می یابد و از اختلال و انحراف در این روابط پیشگیری می شود. همچنین زندگیش در مسیر طبیعی و هدایتی، هماهنگ با هدف آفرینش به پیش برده می شود و به سعادت جاوید می رسد. به طور کلی، هر فرد با این نگرش می تواند در جهت رشد و شکوفایی استعداد های طبیعی، و در مسیر هدایت و شکوفایی همه جانبه وجود خویش و رسیدن اهداف عالی انسانی به ویژه قرب الهی، رشد و تکامل یابد.۱۶ همچنین اثر شناخت خود را هدایت یافتن، حرکت در مسیر حق، کنترل قوای شهوی و غضبی و در نهایت رسیدن به سعادت مطرح کرده است.

۶. استمرار تلاش برای صعود به مراتب کمال

از آنجا که متربی با خودشناسی به درجاتی بودن و نامحدود بودن مراتب کمال و سعادت توجه می کند و پی می برد که حدی برای رشد و تعالی او وجود ندارد، انگیزه فعالیت گسترده اش در صعود به مراتب کمالی افزایش می یابد و با انگیزه و تلاش مستمر برای دستیابی به مراتب بالاتر، دچار بی حوصلگی و ناامیدی نمی شود؛ زیرا با این شناخت مطمئن می شود که به هر درجه ای برسد، درجه ٔ بالاتری وجود دارد. چنین اطمینانی، به فعالیت های تربیتی متربی استمرار می بخشد و انگیزه ای در او ایجاد می کند که او هرگز از عمل باز نایستد. در این وضعیت، انگیزه فرد برای پرورش تمامی امیال فطریش افزایش می یابد و تقویت می شود و در صدد بر می آید همه آنها را عملیاتی سازد و پاسخ واقع بینانه به همه نیاز ها و سائقه های وجودی و خدادادیش دهد.(نحل: ۳۶) و در این زمینه از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نورزد.(حج: ۷۸) قرآن به منظور افزایش انگیزه برای کوشش همه جانبه به رابطه واقعی اعمال و نتایج آن اشاره، و بیان می کند که هر چه عمل در کیفیت و کمیت بهتر و بیشتر باشد، درجات و مراتب اهداف کمالی بالاتر و بیشتر خواهد بود: «هر فردی به میزان عملی که انجام داده است، دارای درجات بهشتی می شود»(احقاف: ۱۹)؛ «آنان در پیش خدا درجاتی دارند و خدا به آنچه آنها عمل می کنند، آگاه است».(آل عمران: ۱۶۳)
این درجات با تعابیر گوناگون در مورد هدف نهایی مانند «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»، (فرقان: ۱۰) «جَنَّاتِ عَدْنٍ؛(طه: ۷۶) فردوس(کهف: ۱۰۷) «جَنَّاتِ النَّعِیمِ؛(صافات: ۴۳) «رِضْوانَ اللَّهِ؛ (آل عمران: ۱۵) و عالی ترین مقام قرب یعنی مقام عندیت(قمر: ۵۵) بیان شده است.

۷. پیدایش تحول درونی در متربی

خودشناسی و توجه به واقعیت کمال خواهی خویش که با میل رسیدن به آن همراه است، برنامه ریزی و کوشش تربیتی را برای تحول درونی و تغییر واقعی از نقص به کمال در پی دارد؛ زیرا می خواهد از طبیعت خود نقص، نداری و نیازش کاسته شود و قدم به قدم دارائیش بیشتر شود و به کمال برسد. روشن است که دارا شدن و کمال یافتن ( به معنی واقعی و فلسفی اش) بدون تحول وجودی امکان پذیر نیست. این تحول، تحول خودِ اصیل و متداوم است؛ تحول نفس است که هویت و اصالت شخص به آن است. آنکه می شناسد، باور می کند فاعل حقیقی اعمال است (و حتی در برخی از فعالیت هایش بدن را هم به استخدام در می آورد) و آینده اش رهین کردار اوست «هرکس در گرو آن است که خود کسب می کند. آن که فنا نمی پذیرد و هدایت و سعادت جاوید یا ضلالت و شقاوت ابدی دارد»(مدثر: ۳۸)؛ «شما مؤمنان مراقب خود باشید مادامی که شما بر هدایتید، گمراهی دیگران شما را زیان نمی رساند». (مائده: ۱۰۵)
متربی با خودشناسی در یافته است که در رشد و کمال، تحول نفس اصل است. باید او به فکر تکامل درونی باشد و به اصلاح و رشد باطن همت گمارد؛ روح را صفا دهد و آن را از آلودگی ها پاک سازد که با صفا و پاکی روح است که می تواند خوبی ها و بدی ها را به خوبی بشناسد و به درجات بالای قرب راه یابد. متربی می تواند در سیر تکاملی به نفس مطمئنه تحول یابد و در کمال قرب ربوبی بار یابد و به مقام رضا برسد و به صف بندگان خالص حضرتش بپیوندد و از جنت محبت او برخوردار شود: «ای نفس مطمئنه! به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که از او راضی هستی و او هم از تو راضی است. پس در زمره بندگان خاصّم درآی و وارد بهشت ویژه ام بشو».(فجر: ۳۰ـ۲۸)

۸. تقویت حق مداری

فطرت انسان، حق جو و حق مدار است. یکی از ابعاد خویشتن شناسی آدمی، آگاهی از این حق جویی و تمایل به حقیقت و دوری از باطل است. توجه به این موضوع موجب می شود فرد اطلاعات خود را ارزیابی کند و به بازشناسی حق از باطل اقدام کند و آنچه را با فطرت خود هماهنگ می یابد، تشخیص می دهد و آنچه را در مسیر سعادت می شناسد برگزیند و از انحراف باز ایستد. به عبارت دیگر، احساس نیاز برای رسیدن به کمال واقعی، جست وجوگری برای شناسایی مسیر رسیدن به آن را در فرد زنده می سازد و او را به مکتب شناسی رسولان الاهی هدایت می کند و باور به رشدآفرینی و کمال بخشی آموزه های پیامبران آسمانی را در فرد می پروراند و مسیر حق آنان را از مسیر های دیگر باز می شناسد. و نسبت به آنچه رشد و رشدآفرین است، سر تسلیم فرود می آورد. قرآن می فرماید: «جنیان گفتند ما قرآن شگفت انگیز را که به راه رشد هدایت می کند شنیدیم و به آن ایمان آوردیم»(جن: ۲)؛ «(موسی به خضر گفت:) آیا به دنبال تو بیایم تا به من راه رشدی را بیاموزی که خود فراگرفته ای؟» (کهف: ۶۶)
نتیجه گیری

در فلسفه، روان شناسی و تعلیم و تربیت، «خویش» یا «خود» از موضوع های مهم است و دیدگاه های مختلفی چون دیدگاه های اجتماعی، شناختی و اجتماعی تحلیلی نیز ابراز شده است.۱۷ ژیل بوندکر۱۸ می نویسد: «خود آن زمینه ای از دانش است که افراد در مورد آنچه در دنیا به آن عمل می کنند و در پاسخ به پرسش من کیستم ساخته اند». همچنین وی از استرولو۱۹ نقل می کند. «خود ساختار روانی است که از خلال تجربیات فرد شکل، ویژگی، سازمان و تداوم پیدا می کند».
ویلیام جیمز «خود» را دارای دو جنبه اساسی «من» موضوعی یا مفعولی و «من» عامل یا فاعلی دانسته است: «من موضوعی عبارت است از مجموعه ویژگی های بدنی، اجتماعی و روانی معنوی که فرد می تواند آنها را از آن خود بداند. منظور از من عامل که نقش سازماندهی و تفسیر تجربیات را ایفا می کند، چیزی است که از اختیار، تمایز، اندیشه، تجربیات شخصی و تداوم وجود خویش، آگاهی دارد»؛۲۰ در صورتی که از نظر دیمون و هارت۲۱ ( ۱۹۸۲) مفهوم یا ادراک «خود» دربرگیرنده دانش فرد نسبت به ویژگی ها و توانایی های شخصی و نیز اندیشه بر آن است. وی همانند ویلیام جیمز معتقد است ادراک «خود»، در برگیرنده خود موضوعی و خود فاعلی و اندیشمند است و بر این تأکید دارد که خود ساختاری اجتماعی دارد و ادراک خود نیز یک مفهوم شناختی اجتماعی است. بنابراین، توانمندی ها سرشتی نیست، بلکه اکتسابی است (دیمون و هارت، ۱۹۸۲ و ۱۹۹۱، هارت و زامانسکی۲۲، ۱۹۸۸)؛ در صورتی که در دیدگاه قرآنی، این توانمندی ها، سرشتی و فطری است. در این دیدگاه ها، برخلاف دیدگاه قرآن، جنبهٔ معنوی، ارتباط با خدا، فضیلت خواهی و حق طلبی به مثابه ابعاد وجودی و سرشتی خود، کمتر توجه شده است.
خودشناسی، شامل شناخت همه جنبه های گوناگونی است که خویشتن آدمی آن را داراست یا می تواند دارا شود. با این وصف، خودشناسی شامل شناخت توانمندی ها و آسیب پذیری های روانی است و آگاهی نسبت به اینکه هر یک از توانمندی هایش را در جهت نیل به کدام اهداف تربیتی می تواند به کار گیرد و زمینه های انحراف از طبیعت را نیز در وجود خویش شناسایی کند. ساختار «خود» از دیدگاه قرآن به صورت مجموعه ای از توانمندی ها و خصوصیات روانی از یک سو و آسیب پذیری های روانی از سوی دیگر مطرح است که با شناخت آنها، افراد به خودشناسی نائل می شوند.
خودشناسی برای هر فرد ضروری است؛ زیرا انسان با خودشناسی به قابلیت ها، توانمندی ها، تحولات و ویژگی های فطری و غیرفطری خود پی می برد ، و ضعف ، فقر، نیازمندی و تعلق به قدرت لایتناهی پروردگار را در خود حس می کند و این مقدم های برای سلوک عملی و رفتن به سوی خدا، اهداف عالی تربیتی و کمال مطلوب است خود شناسی یا معرفت نفس، زیربنای سعادت بشر در همه شئون مادی و معنوی است. آدمی در پرتو خودشناسی از نیاز های درونی و برونی خود آگاه می شود و توانمندی ها و ناتوانمندی های خود را ارزیابی می کند. از این روی، خودشناسی در تعلیم و تربیت جایگاه ویژه ای دارد ویژه ای دارد و بالاترین و باارزش ترین شناخت به شمار می آید.۲۳ و همواره به عنوان گام نخست در پرورش استعداد های انسانی، دستیابی به مبانی، اصول و اهداف تربیتی مطرح می شود؛ زیرا اگر کسی خود را نشناسد و از امکانت وجودی و توانمندی های خویش آگاه نباشد و واقعیت های هستی خود را نشناسد، نمی داند به دنبال چه هدف هایی در زندگی باشد و بر چه اصولی رفتار خویش را استوار سازد.
خودشناسی در ابعاد مختلف آن برای همگان امکان پذیر است؛ زیرا افراد انسانی از علم وجدانی فطری و عقل خدادادی برخوردارند. از این روی، و به منظور هدایت بشر به مسیر درست تربیتی، همهٔ افراد مؤمن و کافر را به تفکر و شناخت وجود خویش سفارش و تحریک می کند و می فرماید: «وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ»؛(ذاریات: ۲۱) از دلایل توجّه خاص قرآن کریم به خودشناسی همین است که آدمی به تربیت و هدایت خویش اهمیت بدهد و گمراهی دیگران او را از هدایت باز ندارد: «به تربیت و هدایت خویشتن بپردازید؛ اگر هدایت یافتید گمراهی دیگری به شما زیان نمی رساند».(مائده: ۱۰۵)
در نگرش قرآنی، آدمی توانمندی های گسترده ای دارد که موجب برتری و کرامت او نسبت به مخلوقات دیگر است؛ در عین حال، دارای استعداد های روانی است که برخی تحت تأثیر عوامل درونی و بیرونی و با بهره مندی از قدرت انتخاب و هر گونه تصمیم گیری، زمینه های سقوط به دایره حیوانی را در خویش فراهم می سازند و از حیث تربیتی نه تنها با رشد و پرورش استعداد هایشان مسیر اهداف عالی را نمی پیمایند، بلکه با فرو رفتن در بدی ها و امور شیطانی به اوج شقاوت نائل می شوند.
خویشتن شناسی بر اساس نگرش قرآن، در مجموعه روابط فرد با خدا، خود، مردم و طبیعت، افزون بر پیشگیری از اختلال و انحراف، تأثیر تصحیحی و ارتقایی می گذارد تا او به اهداف عالی انسانی، به ویژه قرب الاهی نائل آید.۲۴ نیز با توجه به نگرش قرآنی، اثر شناخت خود را هدایت یافتن، حرکت در مسیر حق، کنترل قوای شهوی و غضبی و در نهایت رسیدن به سعادت مطرح کرده است.
شخص متربی با خودشناسی، به هدف تعلیم و تربیت به منزله امری کمالی و واقعی، و نه امری تنازلی، خیالی و اعتباری نگاه می کند.۲۵ به همین دلیل، به جست وجوگری برای شناسایی مسیر منتهی به کمال از طریق مکتب انبیاء اقدام می کند؛ همچنین برانگیخته می شود تا فعالیت گسترده ای را در صعود به مراتب کمالی داشته باشد و به موجودی بدون انگیزه، بی حوصله و ناامید تبدیل نشود؛ بلکه با توجه به ادراک واقعیت کمال خواهی خویش، برای تحول درونی و تغییر واقعی از نقص به کمال، برنامه ریزی و تلاش جدی خواهد کرد؛ زیرا سرنوشت مطلوبش به میزان کوشش و جدیتش بستگی دارد. قرآن می فرماید: «سرنوشت هر کسی در گرو تلاش و اکتساب خود اوست».(مدثر: ۳۸) بنابراین از نظر ۲۶پی بردن به توان جسمی، قدرت فکری، علاقه ها، استعداد ها و توانمندی خود در فعالیت ها و خوب به کار گرفتن آنها در عمل های تربیتی، از مهم ترین بازتاب های خویشتن شناسی است.
مربی در هدایت افراد مورد هدایت (متربی) با در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف افراد، محیط را به گونه ای تغییر می دهد که رفتار ها و حالات مناسب با فطرت پاک انسانی شکوفا شوند. افزون بر تنظیم محرک های محیطی، مربی با استدلال و بیدارسازی افراد و تسهیل پرورش معنوی، افراد را در جهت کمال معنوی هدایت می کند. در حقیقت، کسی که به مطالعه درون می پردازد و با هدایت الهی۲۷ و راهنمایی های انبیاء به خودشناسی می پردازد در خویش می یابد که رابطه ناگسستنی شناختی، گرایشی و عاطفی با پروردگار دارد؛ کمال خواه و ارتقاطلب و آزادی خواه است و تمایل به ر هایی از هرگونه قید و بند و موانع نیل به کمال در او وجود دارد؛ به خیر و خوبی و فضیلت خواهی گرایش دارد وحق پذیر است؛ حقیقت جو است و دوست دارد از هر چیزی آگاه شود و امکان ادراک صحیح واقعیت را در خود می یابد؛ زیبایی را دوست دارد؛ جاویدخواه است و سعادت و خوشبختی همیشگی را جست وجو می کند؛ دارای حب ذات است و دوست دارد به دیگران نیز محبت کند؛ عزت خواه، و نوع دوست، لذت خواه و آرامش طلب است و از درد و الم، اضطراب و ناراحتی فرار می کند. مختار، انتخاب گر و مسئولیت پذیر است. استقلال خواه است و وابستگی به دیگران را دوست ندارد. تمایل به خود فعالی دارد و تنبلی و سستی را دوست ندارد. تمایل به خود شکوفایی، تربیت، تغییر و هدایت پذیری را در خود احساس می کند. خود را عاقل، متفکر، خلاق، منطقی و دارای توانمندی می داند؛ خود را برای کسب تجربه توانمند می بیند؛ چندبعدی بودن خویش را ادراک می کند؛ در می یابد که هویت واقعیش به روح او است؛ برای خویش نسبت به جمادات و حیوانات کرامت قائل است و توانمندی کرامت اکتسابی را در خود می یابد. بر تأثیرپذیری از بیرون خود و تاثیرگذاری بر محیط، هر دو واقف است. می فهمد شخصیتش به تدریج و در طول زمان شکل می گیرد. خوبی و بدی را از یکدیگر کاملاً تشخیص می دهد، و اینها همه بازتاب های تربیتی خودشناسی است.
حال با توجه به دستاورد های مقاله حاضر و مطرح شدن بازتاب های تربیتی کلی خودشناسی، به نظر می رسد بررسی آثار تربیتی شناخت و هر یک از توانمندی های انسانی به صورت جزئی و کاربردی به منظور استفاده در برنامه های تربیتی، در پژوهش های دیگر، ضروری به نظر می رسد.
منابع

قرآن کریم، ترجمه فولادوند، محمدمهدی، تهران، دارالقرآن الکریم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، ۱۳۷۶.
ابن سینا، ابوعلی، الاشارات و التنبیهات، به همراه شرح خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، الکتاب، ۱۴۰۳ق.
ابن سینا، ابوعلی، تدابیرالمنازل اوالسیاسات الاهلیه، کوشش نقدی، جعفر، بغداد، الرشد، ۱۳۴۷ق، ۱۹۲۹م.
بهشتی، محمد، و همکاران، آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، ج ۴، تهران، سمت، ۱۳۸۰.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق محمد سید گیلانی، تهران، المکتبه المرتضویه، ۱۳۳۲.
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۴ق.
فقیهی، علی نقی، «اصول تعلیم و تربیت اسلامی»، تعلیم و تربیت، ش۴۷، ص۲۹، ۱۳۷۵.
قریشی،سیدعلی اکبر، قاموس القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۲.
کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۳۴.
محسنی، نیک چهره، ادراک خود «از کودکی تا بزرگ سالی»، تهران، بعثت، ۱۳۷۵.
نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، تهران، رشیدی، ۱۳۶۲.
مطهری، مرتضی، فطرت، قم، صدراء، ۱۳۷۳.
مصباح یزدی، محمدتقی، انسان شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۷۹.
تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه خوانساری، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۲.
Caire, Gill Bond, Toward a Science of the Self: The self as a cognitive Model, European Society for study of cognitive system. Leuven, Belgium, 1992.
Damo,W, and Hart,D, The development of self- understanding from infancy through adolescence, Child Development, 52,pp 314-864, 1982.
Damo,W, and Hart,D, Self- understanding in childhood and adolescence, Cambridge studies in social and Emotional Development.University of Cambridge press, 1991.
Zamansky, Shorin and Hart, Daniel, psychotherapeutic implications of) the development of self- understanding, in cognitive development and psychotherapy. Shirk, S(Ed) plenum press, 1988. Pp 161-185.

پی نوشت ها:
* دانشیار دانشگاه قم an-faghihi@qom.ac.ir
** کارشناسی روان شناسی دریافت: ۶/۳/۸۹ ـ پذیرش: ۱۹/۱۰/۸۹
۱. ابوعلی سینا، تدابیرالمنازل اوالسیاسات الاهلیه، کوشش جعفر نقدی، ص۱۴.
۲. ابوعلی سینا، الاشارات و التنبیهات، به همراه شرح خواجه نصیرالدین طوسی، ج ۲، ص ۲۹۲.
۳. مطهری، مرتضی، فطرت، ص ۲۷.
۴. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج ۲۰، ص ۱۹۲.
۵. سیدعلی اکبر قریشی، قاموس قرآن، ج ۶، ص ۲۱۱.
۶. راغب اصفهانی، المفردات، تحقیق محمد سیدگیلانی، ص ۳۴۳.
۷. همان، ص ۶۹.
۸. سیدعلی اکبر قریشی،قاموس قرآن، ج۵، ص۱۹۵.
۹. ممتحنه: ۶-۴.
۱۰. هود: ۱۲۰؛ نساء، ۱۶۴.
۱۱. اعراف: ۱۷۶.
۱۲. انعام: ۸۷.
۱۳. آل عمران: ۶۲.
۱۴. محمدتقی مصباح یزدی، انسان شناسی، ج۱ – ۳، ص ۳۲۱.
۱۵. روم، ۳۰؛ توبه،۳۶.
۱۶. ملااحمد نراقی،معراج السعاده، ص۷-۸.
۱۷. نیک چهره محسنی، ادراک خود «از کودکی تا بزرگ سالی»، ص ۱۹ و ۲۶.
۱۸. Gill Bond cair
۱۹. Strolo
۲۰. Jaims,1961,p44 &p 63.
۲۱. Damon &Hart ,1991,p 6.
۲۲. Zamansky Shorin
۲۳. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه خوانساری، ج ۳، ص ۳۸۶.
۲۴. ملا احمد نراقی، معراج السعاده، ص۷-۸.
۲۵. علی نقی فقیهی، «اصول تعلیم و تربیت اسلامی»، تعلیم و تربیت، ص۲۹.
۲۶. ابوعلی سینا،تدابیرالمنازل اوالسیاسات الاهلیه، کوشش جعفر نقدی، ص ۴۰.
۲۷. فصلت:۵۳.

درباره admin