ایران بدون اعتمادبه‌نفس ملی چگونه ایرانی است؟

4687
آثار از دست رفتن یک خصلت جمعی مهم

ایران بدون اعتمادبه‌نفس ملی چگونه ایرانی است؟
در واقع شاید بتوان گفت اساساً منشأ از دست رفتن اعتمادبه‌نفس ملی، فقدان اعتمادبه‌نفس در سیاسیون کشور است. چنانچه مسئولان و دولتمردان کشور، خود در قبال بیگانگان دارای ضعف و انفعال باشند و نگاهشان در عرصه‌های مختلف عملاً به کشورهای غربی و دیگران باشد، ضمن از بین بردن اعتمادبه‌نفس ملی، کشور را در شرایط انفعال، ضعف و حتی خطر قرار خواهند داد.
حسین بخشی؛ اعتمادبه‌نفس را می‌توان نوعی خودباوری و اعتقاد به توانایی‌ها و قابلیت‌های خویش برای دستیابی به آنچه مطلوب و مورد نظر است، تعریف نمود. کارکرد این گزاره، هم در حوزه‌ی «فردی» و هم در حوزه‌ی «اجتماعی و ملی» است و افزایش و کاهش آن، تأثیر مستقیم در شکل‌گیری شخصیت فردی و هویت اجتماعی و ملی خواهد داشت.
 
افزایش اعتمادبه‌نفس ملی، باعث ارتقای عزت و اقتدار ملی است و اثرات مثبت آن به‌عنوان یک مفهوم ذهنی و روان‌شناسی باارزش، در جای خود روشن و بارز است و ضرورت آن، چه در حوزه‌ی فردی و چه در سطح ملی به‌عنوان یک عامل مؤثر در ثبات هویت فردی و همچنین اقتدار و هویت ملی بدیهی است. لذا به همان میزان نیز از دست رفتن آن، تبعات ناگواری در سطوح نخبگان و عموم جامعه خواهد داشت.
در نوشتار حاضر، صرف‌نظر از پرداختن به عوامل مؤثر در افزایش یا کاهش اعتمادبه‌نفس ملی (که در جای خود لازم و ضروری است)، تبعات از دست رفتن اعتمادبه‌نفس ملی را به تفکیک در چهار عرصه‌ی مختلف اقتصادی، فرهنگی، علمی و سیاسی مورد نظر قرار خواهیم داد تا در مجموع، تصویر بهتری از فقدان این گزاره‌ی مهم روان‌شناختی در سطح ملی به دست آید.
در عرصه‌ی اقتصادی
 
–         وابستگی بیشتر به نفت: مهم‌ترین اثر از دست رفتن اعتمادبه‌نفس ملی، ایجاد وابستگی بیشتر اقتصاد کشور به نفت خواهد بود. از آنجا که استخراج نفت خام و فروش آن ده‌ها سال است به‌عنوان رویه‌ی اقتصادی و مهم‌ترین راه کسب درآمد ملی در کشور شناخته می‌شود، لذا چنانچه اعتمادبه‌نفس ملی از بین برود و اعتقاد به گزاره‌ی «ما نمی‌توانیم» گسترش یابد، انگیزه‌ی برنامه‌ریزی و تحمل زحمت برای تقویت اقتصاد غیرنفتی (نظیر التزام عملی به اهداف، راهبردها و راهکارهای اقتصاد مقاومتی) در کشور کاهش می‌یابد و به‌جای نگاه درون‌زا و توجه به تقویت قابلیت‌های داخلی، انرژی کشور صرف مهندسی استخراج، بازاریابی و فروش نفت می‌شود و توان بانکی کشور بیش از پیش صرف دلالی و مهندسی پول خواهد شد!
–         فرورفتن بیشتر در الزامات الگوهای اقتصاد غربی: وقتی اعتمادبه‌نفس ملی از دست برود، دیگر انگیزه و توانی برای نظریه‌پردازی اقتصادی یا حتی اصلاح الگوی اقتصادی فعلی که مبتنی بر ملقمه‌ای از راهبردها و سیاست‌های اقتصاد غربی و غیره است، وجود نخواهد داشت و کشور همچنان به سمت آزمون و خطای پرهزینه‌ی روش‌های بعضاً منسوخ‌شده‌ی اقتصاد لیبرال سرمایه‌داری غرب پیش می‌رود و با نداشتن اعتمادبه‌نفس ملی، مجبور به پذیرش بیش از پیش الزامات و شاخص‌های اقتصاد غربی دیکته‌شده توسط بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول (که دارای اهداف سیاسی و فرهنگی خاص است) خواهد شد.
–         حمایت از کار و سرمایه‌ی خارجی: فقدان اعتمادبه‌نفس ملی در سطح عموم جامعه نیز از یک‌سو باعث بدبینی بیشتر به تولید و کالای ایرانی شده و از سوی دیگر، موجب تمایل افزون‌تر به مصرف و خرید کالاهای خارجی و تقویت واردات و خروج ارز از کشور خواهد شد. در نتیجه، انگیزه‌ی کارآفرینی، تولید و درآمدزایی به‌شدت از بین رفته و تکاپوی آحاد نیروی کار جامعه صرف دستیابی به شغل دولتی خواهد شد. از طرفی به‌جای گسترش فرهنگ تولید و کارآفرینی، فرهنگ دلالی و واسطه‌گری بیش از پیش جاذبه‌دار خواهد شد.
 
اثرات از بین رفتن اعتمادبه‌نفس ملی در حوزه‌ی فرهنگی بسیار مخرب‌تر و تلخ‌تر خواهد بود. جامعه‌ای که احساس عدم اعتمادبه‌نفس ملی پیدا کند، خود را در مقابل دیگران (به‌ویژه کشورهای به‌ظاهر پیشرفته و قدرتمند)، کوچک، حقیر و خوار فرض خواهد کرد و به‌نوعی گرفتار احساس حقارت ملی خواهد شد.
 
در عرصه‌ی فرهنگی
 
اثرات از بین رفتن اعتمادبه‌نفس ملی در حوزه‌ی فرهنگی بسیار مخرب‌تر و تلخ‌تر خواهد بود. جامعه‌ای که احساس عدم اعتمادبه‌نفس ملی پیدا کند، خود را در مقابل دیگران (به‌ویژه کشورهای به‌ظاهر پیشرفته و قدرتمند)، کوچک، حقیر و خوار فرض خواهد کرد و به‌نوعی گرفتار احساس حقارت ملی خواهد شد.
تجربه‌ی تاریخی ده‌ها سال حکومت پادشاهان مستبد، خودشیفته و منفعل بر این کشور و القائات مکرر و مستمر عوامل آن‌ها در افکار عمومی، مبنی بر تلقین روحیه‌ی «ما نمی‌توانیم» که برآمده از افکار، گفتار و رفتار ذلیلانه‌ی طبقه حکومتی و انفعال و خودباختگی بی‌حدومرز آن‌ها در مقابل بیگانگان بود، ایران بزرگ و دارای قدمت و اصالت تاریخی و فرهنگی را به کشوری خمود، افسرده و ناتوان تبدیل کرده بود که مردم آن ده‌ها سال دچار حقارت ملی و روحیه‌ی عجز و ناتوانی بودند؛ تا جایی که این اواخر و در دوره‌ی رژیم ستم‌شاهی پهلوی، باید به بیگانگان حق توحش هم پرداخت می‌کرد. اگر عوامل انگیزشی برگرفته از مؤلفه‌های دینی و اسلامی چون «فرهنگ عاشورایی» و رهبری هوشمندانه‌ی رهبر فقید انقلاب (ره) در بنیان‌گذاری جمهوری اسلامی نبود، هویت ملی ایران به‌کلی مخدوش شده و از بین رفته بود.
یکی دیگر از اثرات از بین رفتن اعتمادبه‌نفس ملی، خلع سلاح فرهنگی و تن دادن به الگوپذیری از سبک زندگی غربی و وابستگی فکری و عملی به آن‌ خواهد بود. امروز شاهدیم که رسانه‌های بیگانه و شبکه‌های متعدد و بی‌شمار ماهواره‌ای چگونه با برنامه‌سازی‌های مختلف و متنوع و با انواع و اقسام فیلم‌ها و سریال‌های مبتذل، شاخص‌های زندگی اسلامی و ایرانی را مورد هدف قرار داده‌اند تا ضمن تخریب اعتمادبه‌نفس ملی، زمینه‌ی استحاله و وابستگی آحاد جامعه‌ی ایرانی-اسلامی را به فرهنگ بی‌بندوبار غربی فراهم آورند و در این بین، فقدان اعتمادبه‌نفس، بزرگ‌ترین خدمت را به تحقق اهداف آن‌ها خواهد کرد.
از دیگر اثرات فقدان اعتمادبه‌نفس ملی می‌توان به احساس ناامیدی به آینده‌ی فردی و اجتماعی، گسترش تنبلی و بی‌عاری، افسردگی و خمودی جامعه به‌ویژه نسل جوان، از بین رفتن روحیه‌ی جهاد و ایثار و توکل، عجز و ناتوانی در حل مشکلات، گسترش فرافکنی و… اشاره کرد.
از دیگر اثرات منفی از دست رفتن اعتمادبه‌نفس ملی در حوزه‌ی فرهنگی، به وجود آمدن شک و تردید در مبانی دینی و اعتقادی بخشی از افراد جامعه است که ممکن است حتی منجر به گرایش آن‌ها به سمت تبلیغات اعتقادی مسموم و منحرف دیگران شود. در این خصوص، می‌توان به فعالیت‌های شدید شبکه‌های ماهواره‌ای در تبلیغ شبه‌عرفان‌های کاذب و یا تلاش‌های «مسیحیت تبشیری» در جذب مسلمانان اشاره کرد.
پس از انقلاب اسلامی (به ویژه در سال‌های اخیر)، به دلیل افزایش بی‌نظیر اعتمادبه‌نفس ملی در کشور، پیشرفت‌های بزرگی در عرصه‌ی علمی حاصل شده است. لذا می‌توان گفت هرجا جهش علمی و توسعه‌ی فناوری و ارتقای دانشی در کشور رخ داده است، نتیجه‌ی مستقیم نگاه بومی و درون‌زا بوده است.
در عرصه‌ی علمی
 
اثرات زیان‌بار از دست رفتن اعتمادبه‌نفس ملی در حوزه‌ی علمی نیز قابل تأمل است. از قدیم‌الایام نگاه منفعلانه، غرب‌گرایانه و فاقد اعتمادبه‌نفس حکومت‌های طاغوت در ایران، بر رویکرد حاکم بر جامعه‌ی علمی و دانشگاهی کشور نیز مؤثر بوده و نگاه به دست بیگانه و ترجمه‌ی نظریات مختلف آن‌ها در رشته‌های گوناگون علمی، جزء لاینفک نگاه بخش اعظم جامعه‌ی علمی کشور بوده است. از دست رفتن اعتمادبه‌نفس ملی، باعث تشدید و افزایش نگاه غرب‌گرایانه در حوزه‌ی علمی شده و موجب وابستگی مطلق فکری و الگوبرداری کورکورانه از نظریات، آرا و اندیشه‌های (بعضاً منسوخ‌شده و قدیمی) آن‌ها خواهد شد؛ آن‌چنان‌که جرئت و قدرت علمی از بین می‌رود و انگیزه‌ی نوآوری، خلاقیت، جوشش علمی و علم‌آفرینی به‌شدت آسیب خواهد دید.
نکته‌ی مهم این است که پس از انقلاب اسلامی (به‌ویژه در سال‌های اخیر)، به دلیل افزایش بی‌نظیر اعتمادبه‌نفس ملی در کشور، پیشرفت‌های بزرگی در عرصه‌ی علمی حاصل شده است. لذا می‌توان گفت هرجا جهش علمی و توسعه‌ی فناوری و ارتقای دانشی در کشور رخ داده، نتیجه‌ی مستقیم نگاه بومی و درون‌زا بوده است و اما متأسفانه آنجاهایی که ما مقلد غرب بوده‌ایم، به‌ویژه در رشته‌هایی چون علوم انسانی که نعل‌به‌نعل ترجمه و برگرفته از علوم انسانی غربی و مبتنی بر «انسان‌محوری غربی» است، دچار مشکلات مختلف و عدم انطباق با معیارها، ارزش‌ها و اهداف متعالی کشور هستیم.
مروری بر بیانات رهبر معظم انقلاب (به‌خصوص در سال‌های اخیر) نشان می‌دهد که معظم‌له تاکنون بیش از ۲۶ بار مستقیماً بر ضرورت نگاه به درون و درون‌زا کردن پیشرفت و در موارد متعدد بر جوشش فکر، نظریه‌پردازی، علم‌آفرینی و نوآوری علمی تأکید ویژه داشته‌اند و متقابلاً با دلایل متعدد و منطقی، از توجه به بیرون و نگاه به دست دیگران و دنباله‌روی بی‌چون‌وچرا از آن‌ها، که نتیجه‌ای جز عقب‌افتادگی، وابستگی و رخوت نخواهد داشت، پرهیز داده‌اند.
از دیگر اثرات منفی فقدان اعتمادبه‌نفس ملی، مهاجرت نخبگان علمی از کشور و افزایش انگیزه‌ی آن‌ها برای خروج از کشور و تحصیل و کار در کشورهای دیگر به‌ویژه کشورهای غربی خواهد بود که این خود تبعات منفی مختلفی برای کشور به‌همراه خواهد داشت.
در عرصه‌ی سیاسی
 
یکی از مهم‌ترین اثرات از دست رفتن اعتمادبه‌نفس ملی، در حوزه‌ی سیاسی خواهد بود. در واقع شاید بتوان گفت اساساً منشأ از دست رفتن اعتمادبه‌نفس ملی، فقدان اعتمادبه‌نفس در سیاسیون کشور خواهد بود. چنانچه مسئولان و دولتمردان کشور، خود در قبال بیگانگان دارای ضعف و انفعال باشند و نگاهشان در عرصه‌های مختلف عملاً به کشورهای غربی و دیگران باشد، ضمن ایجاد عدم اعتمادبه‌نفس ملی، کشور را در شرایط انفعال، ضعف و حتی خطر قرار خواهند داد.
از دست رفتن اعتمادبه‌نفس ملی، اثرات مخربی هم در حوزه‌ی داخلی و هم در حوزه‌ی بین‌الملل خواهد داشت. در «حوزه‌ی داخلی» می‌توان به از دست رفتن یا کاهش روحیه‌ی انقلابی و استکبارستیزی، عدم مقاومت در برابر ظلم و بی‌تفاوتی نسبت به مظلومان، از دست رفتن هویت ملی و در نتیجه ایجاد شکاف ملی و افزایش انگیزه‌های قوم‌گرایی و حتی فروافتادن بخشی از جامعه در تله‌ی تبلیغاتی دشمنان برای تجزیه‌ی کشور، کاهش حضور در صحنه‌های سیاسی و اجتماعی (به‌ویژه انتخابات)، بی‌انگیزگی در مطالبات انقلابی و در نهایت کاهش اقتدار ملی اشاره کرد.
از دست رفتن اعتمادبه‌نفس ملی در «حوزه‌ی سیاست خارجی و بین‌الملل» نیز باعث وادادگی، انفعال و ضعف در برابر ابرقدرت‌ها خواهد شد. وقتی سیاست خارجی کشور در موضع انفعال و ضعف قرار گیرد، آن‌گاه تمام دستاوردها، آرمان‌ها و ارزش‌های انقلابی، تحت‌الشعاع نگاه منفعلانه قرار خواهد گرفت و دشمنان و کشورهای ابرقدرت دنیا را، که قریب به چهار دهه با تمام توان به دنبال تضعیف و حتی ریشه‌کن کردن نظام جمهوری اسلامی ایران هستند، ضمن به طمع انداختن و امیدوار کردن، در موضع برتر، قوی‌تر و جری‌تر قرار خواهد داد.
از سوی دیگر، روحیه‌ی عدم اعتمادبه‌نفس ملی، به سایر ملت‌های مستضعف و مظلوم جهان که چشمشان به انقلاب اسلامی ایران و مقاومت ده‌هاساله‌ی آن در برابر ابرقدرت‌های جهان است (به‌ویژه جبهه‌ی مقاومت در منطقه) منتقل می‌شود و آن‌ها را نیز در موضع ضعف و انفعال قرار خواهد داد.
 
فرجام سخن
 
بنابراین آنچه در مجموع می‌توان گفت آن است که «از دست رفتن اعتمادبه‌نفس ملی» ضربه‌ای سهمگین و مهلک بر پیکر نظام جمهوری اسلامی ایران وارد خواهد کرد که اثرات آن تمام عرصه‌های حیاتی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و کشور را عملاً به سمت مشکلات و چالش‌هایی سوق خواهد داد. بی‌شک «انقلاب اسلامی» به‌عنوان یک اتفاق بزرگ در تاریخ، سرمنشأ ایجاد و افزایش بی‌نظیر اعتمادبه‌نفس ملی در کشور شد که هشت سال دفاع مقدس و ۳۶ سال پایداری و حضور روزافزون مردم در صحنه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، از جمله مهم‌ترین دستاوردهای آن است. لذا پُرواضح است که از دست دادن اعتمادبه‌نفس ملی (به دلایل مختلف)، گناهی نابخشودنی و اشتباهی غیرقابل جبران خواهد بود که تبعات و اثرات منفی آن می‌تواند اقتدار، هویت و عزت ملی را با خطر جدی مواجه سازد.
* علی بخشی، کارشناس مسائل سیاسی
منبع:برهان

 

درباره admin