دکتر رضا سیمبر؛
گفتمان انقلاب اسلامی و نیاز به بازنگری سرفصلها
گفتمانهای جدید در یک جامعهی مشخص یکشبه حاصل نمیشوند، بلکه بهتدریج ایدههای جدیدی را وارد جامعه کرده و جانشین گفتمانهای قبلی میشوند. گفتمانهای جدید وقتی بهطور جدی مطرح میشوند که در تضاد با مؤلفههای گفتمانهای قبلی باشند. طرح گفتمانها معمولاً نیازمند رهبری و بسیج است که بتواند این معانی و مفاهیم جدید را به جامعه منتقل نماید.
گفتمان انقلاب اسلامی بود که هویت خاصی را برای ما در دنیا به وجود آورد. این گفتمان هویتی، به نقد ساختارهای هژمون و حاکم در دنیا پرداخته است و در همین حال، خود نقشهی راهی را برای تحقق ایدهها و آرمانهای مختص به خود ارائه میکند. پایمردی ایران در عدالتخواهی و حمایت از رنجدیدگان جهانی در عرصهی روابط بینالملل، توانسته هرچه جدیتر گفتمان انقلاب اسلامی ایران را در عرصهی سیاست بینالملل مطرح کند و راه جدیدی را برای عدالتجویان در صحنهی نظام بینالملل فراهم آورد.
انقلاب اسلامی بهعنوان یک گفتمان جدید، بسیاری از مؤلفههای ارزشی جدید را برای اجتماع ایرانی، جهان اسلام و حتی سطح بینالملل فراهم نمود و به این ترتیب، انقلاب بهعنوان یک انقلاب هویتی مطرح شد که انگارهها و دیدگاههای خاص را نسبت به خود و دنیا دارد. البته این عناصر هویتی ریشه در تاریخ و فرهنگ اسلامی ما ایرانیان دارد که اندیشههای غربی و سکولار بر روی آن سایه افکنده بود. ارزشهای اسلامی شامل توحیدگرایی، نبوت و امامت، طرح دنیای آخرت و ارتباط آن با زندگی روزمره، عبادات و شعائر، فلسفهی حیات، اجماع و عقل، مبارزهجویی حق علیه باطل، عدالتخواهی، نبرد مداوم استضعاف و استکبار، دیدگاههای قرآنی، اصالت اخلاق در عرصهی سیاست و اجتماع، امر به معروف و نهی از منکر، تولی و تبری، ایثار و شهادت، حلال و حرام، نجس و پاک، ایمان و کفر، وحدت و همگرایی اسلامی، وحدت شیعه و سنی، تلاش برای برپایی جامعهی آرمانی اسلامی، امت واحده، ولایتفقیه، هدایت تکوینی و هدایت تشریعی، تجمیع قدرت در مقابل دشمنان اسلام و کفر جهانی، استکبارستیزی، حمایت از مستضعفین جهان، حج سیاسی، مردمسالاری دینی و غیره، در سطح ملی و سیاست خارجی ما هم مطرح شدند.
روآوری به نگرشهای اسلامی و بومی در خصوص علوم انسانی، از خواستههای اساسی و بنیادین بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی (ره) و سپس رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده است که همواره با تأکید زیادی این ضرورت را مطرح کردهاند و اکنون پس از گذشت بیش از سه دهه از عمر انقلاب اسلامی، به نظر میرسد که از لحاظ عملیاتی کردن و اجرای آن، بسیار عقب هستیم و این امری است که باید اولویت اصلی دانشگاهیان ما باشد تا بتوانند منویات معنوی و ماهوی جامعهی ما را لباس واقعیت بپوشانند.
مهم پرورش اذهان پرسشگر و چالشگر است که به دیدگاههای اسلامی و ایرانی نیز آشنا باشد و بتواند ابزار خوبی برای نقد از خود و سایر ایدههای مرتبط، بهویژه اندیشههای غربی، داشته باشد.
این در حالی است که مبانی فکری اسلامی از لحاظ معرفتشناختی، هستیشناسی و نگرش به انسان با نگاه غربی بسیار متفاوت است و لازم است که جهت بومی کردن مبانی دروس علوم سیاسی و روابط بینالملل در ظرف شناخت و معرفت اسلامی، اقدام شود. شناخت اسلامی در بسیاری از موارد با نگرشهای غربی دارای تفاوتهای بنیادین است که باید این تفاوتها در بطن دروس به دانشجویان ما منتقل شود. بهعنوان نمونه، نگاه انسانشناسانهی اسلامی، انسان را فقط انسان لذتجو نمیبیند و انسان در عین حالی که حقمدار است، تکلیفمدار نیز هست.
به این ترتیب، بسیاری از بنیانهای معرفتی دروس و آموختههای غربی با نقدهای جدی توسط نگرش اسلامی مواجه میشود. باز بهعنوان مثال، در همین راستا، وقتی مبانی حقوق بشر در دروس گوناگون علم سیاست و روابط بینالملل مطرح میشوند، دو کار را باید حتماً انجام داد؛ هم مبانی معرفتی اسلامی باید نسبت به حقوق بشر ارائه گردد و هم نظریههای غربی به بوتهی نقد و ارزیابی گذاشته شود. بهطور کلی، نباید به دانشجویان ما نگرشهای معرفتی غرب بدون نقد عرضه شود. اگر رهیافتهای غربی روابط بینالملل گفته میشود، زمینههای نقد آنان و همچنین ارائهی نظرات اسلامی و ایرانی نیز باید فراهم گردد. در زمینهی توسعه و اندیشهها و جامعهشناسی سیاسی نیز همینطور است.
بنابراین طرح گفتمان انقلاب اسلامی در بازنگری سرفصلهای علوم سیاسی و روابط بینالملل حائز اهمیت زیادی است. جامعهی دانشگاهی ما این اولویت را داراست که نسبت به معرفی شاخصهها و مؤلفههای این گفتمان ارزشمند به دانشجویان ما اهتمام ویژه داشته باشد و در عین حال، به نقد همین نظرات و همچنین نظرات غربی علم سیاست بپردازد. مهم پرورش اذهان پرسشگر و چالشگر است که به دیدگاههای اسلامی و ایرانی نیز آشنا باشد و بتواند ابزار خوبی برای نقد از خود و سایر ایدههای مرتبط، بهویژه اندیشههای غربی، داشته باشد.
بازنگری سرفصلها: یک پروسه و نه یک پروژه
قطعاً هر طرحی که برای بازنگری فصول در رشتههای مختلف علوم انسانی، از جمله علوم سیاسی و روابط بینالملل مصوب و اجرا میشود، وحی منزل نیست و نیازمند نظارت و تصحیح و بازنگری است تا در یک چرخهی مناسب بتواند با لحاظ کردن جمیع جهات و تجمیع نظرات اساتید دانشگاهی و دانشجویان، بهروز شود و توسعه و تکامل پیدا کند. متأسفانه سرفصلهای قبلی بسیار قدیمی بودند و قطعاً نمیتوانستند برآورندهی نیازهای امروزین جامعهی دانشگاهی ما باشند. تغییر و اصلاح آنها در حالت فعلی هم خیلی به تأخیر افتاده و نیازمند آن بود که هرچه سریعتر رفرم و بازنگری فصول انجام شود. اما نکته این است که حتماً گروه کاری نظارتی، متشکل از اساتید برجسته و آشنا به فن دانشگاهها با همکاری و همدلی، بر اجرای این سرفصلهای جدید باید نظارت کنند و در یک فرآیند مستمر، با جمعآوری دادهها و آسیبشناسی شایسته نسبت به تکمیل فرآیند بازنگری و اصلاح آن در آینده، اقدام کنند.
هر نوع نوآوری، قطعاً با مقاومتهایی مواجه خواهد بود؛ عدهای محافظهکارانه خواهان حفظ سنتهای گذشته هستند، عدهای بازنگری را با سرعت کمتر و دقت بیشتری مطالبه میکنند، عدهای برعکس، اقدامات فعلی را کافی ندانسته و شتاب بیشتری را میجویند؛ ولی آنچه حائز اهمیت است، شجاعت شروع به اقدام است. هر طرحی در ابتدا با مشکلات و آسیبهای گوناگونی مواجه است که لازم است شناخته شوند و سپس نسبت به رفع چالشها و نواقص، عاقلانه و مدبرانه و با تخصص و آگاهی بایسته اقدام نمود.
در بازنگری فصول، دپارتمانهای علوم سیاسی و روابط بینالملل مسئولیت بالایی دارند. حتماً لازم است که در نشستهای تخصصی گروهها در هر ترم تحصیلی، نسبت به بررسی و ارزیابی سرفصلهای جدید اقدام شود. از مدرسان دروس مرتبط و نمایندگان دانشجویان دعوت به عمل آید و نظرات بهدستآمده به کارگروه بازنگری بالادست منعکس شود و کارگروه نیز با علاقه و دقت نسبت به جمعآوری اطلاعات و دادههای ارسالی از دانشگاههای کشور، همت و حساسیت داشته باشد و بهطور موشکافانه و دقیق به بررسی و بحث و تبادل نظر راجعبه آنها بپردازد. بهطور ادواری حتماً از نمایندگان دانشگاهها باید دعوت شود تا نظرات ارسالی خود را شفاهی توضیح دهند و از آنها دفاع کنند تا در صورت تصویب کارگروه بالادست، نسبت به رفع نواقص و ایجاد تغییرات لازم، اقدام شود و سپس به دانشگاهها ابلاغ گردد.
باید نسبت به این امر که امر بازنگری، یک پروسه است و نه یک پروژه، جدی باشیم. این امر مانند خانهای است که آن را ساختهایم، ولی نباید آن را رها سازیم، بلکه باید با مراقبت ویژه نسبت به نگهداری و مرمت و حتی گسترش و توسعهی آن کوشا باشیم. در همین حال، باید بدانیم که بازنگری سرفصلها با این معنای گفتمانی و هویتی، فقط مختص علم سیاست و روابط بینالملل نیست و سایر گروههای علمی ما مانند علوم اجتماعی، مدیریت، روانشناسی و علوم تربیتی، تاریخ، حقوق و غیره نیز باید دارای همین حساسیتهای ویژه باشند و بهشکل یک پروسه یا فرآیند، نسبت به تغییر سرفصلها اقدام نمایند.
هر نوع نوآوری قطعاً با مقاومتهایی مواجه خواهد بود؛ عدهای محافظهکارانه خواهان حفظ سنتهای گذشته هستند، عدهای بازنگری را با سرعت کمتر و دقت بیشتری مطالبه میکنند، عدهای برعکس، اقدامات فعلی را کافی ندانسته و شتاب بیشتری را میجویند، ولی آنچه حائز اهمیت است، شجاعت شروع به اقدام است.
بایستههای سهگانه در بازنگری سرفصلها
توجه به ابعاد گفتمانی انقلاب اسلامی و ملحوظ داشتن مستلزمات اسلامی و ایرانی جهت بومی کردن علم سیاست و روابط بینالملل با آنچه گفته شد، از بایستههای اول و انکارناپذیر است. اما در کنار بازنگری سرفصلها، به سه نکتهی کلیدی دیگر نیز باید توجه جدی داشته باشیم تا این پروسه با کیفیت و دقت بیشتری انجام شود:
اول تهیهی منابع درسی اصلی و کمکدرسی مرتبط به دروس جدید است که هم به مدرسان و هم به دانشجویان کمک کند تا فهم خود را نسبت به دروس تازه ارتقا ببخشند. منابع درسی خوب رمز موفقیت هر سرفصلی است. در این خصوص، انتشارات دانشگاهی ما مانند سمت و سایر انتشارات دانشگاهی، وظیفهی خطیری دارند تا ارتباطات لازم را با دانشگاهیان متخصصِ امر فراهم آورند و نسبت به تدوین و تألیف منابع خوب اقدام نمایند. نکتهی اساسی این است که اکنون کار بازنگری از کار تدوین منابع مرتبط و مناسب جلوتر است و اگر به همین شکل جلو برویم، قطعاً کار بازنگری ابتر خواهد ماند و با چالشهای جدی مواجه خواهد شد. بنابراین برنامهریزی و مدیریت شایستهی موضوع، از مستلزمات و بایستههای گریزناپذیر کار بازنگری است.
نکتهی دوم تدریس این سرفصلهای جدید است که نیازمند مدرسان خوب، کاربلد، آگاه و آموزشدیده است. موضوع آموزش مدرسین این عناوین را باید جدی گرفت و تلاش داشت تا با راهاندازی مناسب کارگاههای آموزشی مرتبط، سطح دانش و تخصص مدرسین مرتبط را بالا برد. این کار بهشکل مجازی و ارائهی جزوات و منابع مناسب و انتقال آنها به اساتید و مدرسین این درسها نیز امکانپذیر است.
در همین حال، به نکتهی سوم اشاره میشود و آن کارآمد کردن علم سیاست و روابط بینالملل است. دپارتمان سیاست و روابط بینالملل همواره از دپارتمانهای محبوب و پرطرفدار دانشگاههای سراسر دنیاست. زمانی این غایت عملی میشود که در دروس مرتبط، نحوهی ارتباط دانشآموختگان با بیرون نیز فراهم شود. در سرفصلهای جدید تلاش شده که این کارآمدی در نظر گرفته شود و دانشآموختگان بدانند که در کجا پس از فارغالتحصیلی میتوانند مفید فایده باشند. مطالبی مانند تحلیل سیاسی، کارهای رسانهای و خبری، از جمله کارآمدیهای اصلی این رشته است که باید بهخوبی در دروس طراحیشده در سرفصلهای جدید به دانشجویان منتقل شود. علم سیاست یک علم انعطافپذیر و سیال است و باید منطبق با نیازهای جامعه به جلو برود.
نگاه بیرونی به علم سیاست و روابط بینالملل در ایران
نکتهی مهمی که خود در تجربهی دانشگاهی و علمی آزمودهام این است که بیرونیها شاید خیلی بیشتر از خود ما تشنهی شنیدن و دانستن نگرشهای ما در گفتمان انقلاب اسلامی هستند. این نکته را اولینبار در تجربهی دانشجویی خود در دانشگاههای غربی در دورهی دکتری لمس نمودم. از آنجایی که در خارج از مرزهای ایران، همانطوری که اشاره شد، انقلاب اسلامی ایران بهعنوان یک انقلاب هویتی و گفتمانی مطرح است، سایر نقاط جهان و بهویژه خود غربیها، علاقهمند هستند که بدانند رهاورد ما برای دیسیپلینهای علوم سیاسی و روابط بینالملل چیست؟ ما چه حرف و ایدهی نویی برای دنیا داریم؟ برای تحقق رفاه و امنیت بیشتر در داخل کشور و خارج از آن، چه میگوییم و چه نقشهی راهی را فراهم آوردهایم؟ راهبردها و رویکردهای ما کداماند؟ این راهبردها و رویکردها با آنچه غربیها میگویند چه تفاوتی دارد؟
حال که ما به کار دانشگاهی و علمی خود بهعنوان یک مأموریت علمی و معنوی نگاه میکنیم، پر کردن خلأهای فکری در این زمینهها نیز بسیار حائز اهمیت است. بهعنوان نمونه، میتوان به تئوریهای روابط بینالملل اشاره کرد. نگرشهای غربی هرکدام به موضوع از زاویهی خاصی مینگرند. رئالیستها از اصالت قدرت صحبت میکنند. برسازان یا سازهانگاران از معانی بینالاذهانی دفاع میکنند و معتقدند همهچیز عناصر مادی قدرت نیست. نظریههای ایدهآلیستی، جامعهی آرمانی خود را نقاشی میکنند. سودگرایان براساس نظریهی گزینهی عقلایی به تفسیر و تبیین رفتار ملل و کشورها مینشینند. نظریههای انتقادی مانند مارکسیسم و فمینیسم همواره از وضع موجود ناراضی هستند و برای خود نقشهی راهی مخصوص بهمنظور حل معضلات و مشکلات پیچیدهی ملی و بینالملل عرضه میدارند.
بازنگری فصول به این معنا نیست که ما آموزش و یاد گرفتن را سانسور کنیم و نشنویم که آنها چه میگویند، اما باید در کنار این متون، مطالب اسلامی با رویکرد بومی هم منتقل شود. هرکدام از اینها قسمتی از ماجرا را تبیین نمودهاند، ولی به نظر میرسد که اسلام بهعنوان یک متاتئوری بیانی جامع از همهی اینها دارد. مثلاً اسلام قدرت را نفی نمیکند، ولی اصالت قدرت را به رسمیت نمیشناسد. اسلام در مقابل دشمنان قدرت را تجویز میکند و میخواهد که تا میتوانید خود را از لحاظ قدرتی مهیا سازید، اما در نظر نگرفتن ارزشهای اخلاقی و معنوی نیز در اسلام، گناهی بزرگ دانسته میشود. اسلام خرد را قبول دارد، اما در کنار هدایت تکوینی، هدایت تشریعی را هم مطرح میکند. اسلام مدعی است که هدایت تشریعی مبتنی بر وحی و سنت پیامبر گرامی اسلام و ائمهی اطهار به خرد انسان کمک میکند که در سطح فردی، ملی و بینالمللی سره از ناسره را تشخیص دهد. به عبارت دیگر، هدایت تشریعی تکمیلکنندهی هدایت تکوینی و عقل انسانی است و انسانها لازم نیست همهچیز را خود تجربه کنند؛ چراکه حلال محمد (ص)، حلال الی یوم القیامه و حرام محمد (ص)، حرام الی یوم القیامه است. پس لزومی نیست که همهچیز با عقل انسانی امتحان شود.
در همین روش شناخت، سود و منفعت مادی به رسمیت شناخته میشود، اما به شرطی که حلال باشد و در عین حال، سود فقط جنبهی مادی ندارد و میتواند جنبهی اخروی و آنجهانی یا معنوی نیز داشته باشد. یا به همین ترتیب استضعاف، بهعنوان نمونه، فقط استضعاف مادی نیست، بلکه فقر فرهنگی و استضعاف فکری را نیز در بر میگیرد. به همین ترتیب، استکبار نیز فقط استکبار مادی نیست و میتواند استکبار معنوی و تهاجم فرهنگی نیز باشد. اسلام نیز یک نگرش انتقادی و آرمانطلبانه در حوزهی علم سیاست و روابط بینالملل است و همواره میخواهد که شرایط فعلی بهبود یافته و ساختارها بهنوعی به پیش برود که جامعهی آرمانی اسلامی متحقق شود.
همهی نمونههایی که در بالا اشاره شد، مورد علاقهی نقادین، چالشگران ذهنی و دانشمندان غربی نیز هست. آنها میخواهند منطق ما را بدانند و بفهمند و با ما به مناظره بنشینند و این امری است که خود بهکرّات در کنفرانسها و نشستهای علمی خارج از کشور با آن مواجه بودهام.
پس ادعا این است که در بازنگری فصول، هم یک نیاز علمی درونی وجود دارد که سرفصلها منطبق با دین، فرهنگ و ارزشهای ما تغییر یابند تا دانشجویان ما قدرت فهم آنها را داشته باشند و سایر نظریهها را با نگاه نقد به چالش بکشانند و هم این نیاز مطرح است که ما بتوانیم این ایدهها را در خارج از مرزهای خود به دیگران معرفی کنیم و آمادگی نقد و سؤالات مطرحشده توسط آنان باشیم.
اگرچه اجرای سرفصلها براساس ابلاغی وزارت علوم جنبهی آزمایشی نداشته است، اما این موضوع هرگز بدین معنا نیست که یک چرخهی بسته ایجاد شده و بنبست است و راه گریزی از آن وجود ندارد، بلکه برعکس، فرآیند ایجادشده برای مباحث علمی، پژوهشی و آموزشی است و بالطبع نیازمند نظارت مستمر و اصلاح است.
جمعبندی
ایجاد تحول در علوم انسانی، مقتضای طبیعی و ماهیتی انقلاب اسلامی در ایران است؛ چراکه ما انقلابی هستیم که ماهیت هویت دارد و گفتمان جدیدی را در عرصهی ملی و فراملی ارائه دادهایم. این انقلاب گفتمانی مفاهیم و ایدههای جدیدی را مطرح کرده است که باید براساس آنها، دانشگاههای ما در حیطهی علوم انسانی تحول ایجاد نمایند و نگرشهای نوین و راهحلهای جدیدی را ارائه دهند. تحقق این ایدههای گفتمانمحور، خواست بنیانگذار و معمار انقلاب اسلامی در ایران و مقام معظم رهبری نیز هست که تاکنون نیز به تأخیر افتاده است.
اما همانطوری که اشاره شد، سیر تحول در علوم انسانی و ملحوظ قرار دادن مؤلفههای گفتمانی در سرفصلهای جدید، یک فرآیند است که نیازمند مداقه، نظارت، ارزیابی و اصلاح مداوم است و این امر باید بهطور شایستهای با مساعدت و همکاری همهی اندیشمندان و دانشگاهیان و مجامع علمی صاحبنظر همراه باشد. اگرچه اجرای سرفصلها براساس ابلاغی وزارت علوم جنبهی آزمایشی نداشته است، اما این موضوع هرگز بدین معنا نیست که یک چرخهی بسته ایجاد شده و بنبست است و راه گریزی از آن وجود ندارد، بلکه برعکس، فرآیند ایجادشده برای مباحث علمی، پژوهشی و آموزشی است و بالطبع نیازمند نظارت مستمر و اصلاح است. شایسته است که وزارت علوم و شورای بازنگری، بر این امر دقت کافی را داشته باشند و با ایجاد همدلی و دعوت از همهی صاحبنظران دانشگاهی، همافزایی بیشتر نظرات اتفاق بیفتد و این فرآیند ایجادشده را به تعالی برسانند.
مجامع دانشگاهی فراملی نیز منتظر ارائهی نظرات علمی و دانشگاهی ما مبتنی بر آرای گفتمانی و هویتی انقلاب اسلامی ایران هستند. اینطور نیست که علم سیاست و روابط بینالملل در انحصار مجامع علمی غربی باشد؛ امری که خود مورد اذعان بسیاری از دانشمندان و دانشگاهیان غربی نیز هست. مهم ایجاد چالش و بحث روی کفایتمندی این دیدگاهها برای حل مسائل و مشکلات و معضلات پیچیدهی دنیای امروز است. اخلاقمداری، انسان حقوقمدار و تکلیفمدار اسلام، عدالتخواهی و هدایت تشریعی نهفته در آموزههای اسلامی، میتواند راه را برای ایجاد روزنههای جدید امید باز کند و بارقههای سعادت را برای جامعهی جهانی بار دیگر به ارمغان آورد. به نظر میرسد جامعهی جهانی بیش از پیش تشنهی عدالتورزی و ترسیم هندسهی نوینی از سیاست بینالملل و ملی است. قطعاً ایدههای گفتمانی انقلاب اسلامی رهاوردهای زرینی را در اینخصوص به همراه دارد، اما این ما هستیم که باید برای تدوین و ارائهی مناسب آن از همین امروز با جدیت و عزم و اراده اقدام کنیم. این را باید از دانشگاههای خودمان و بهوسیلهی اساتید خوشفکر و مصمم خودمان آغاز نماییم.
در این مسیر لازم است که حتیالامکان از بهترین راهکارهای ممکن استفاده نماییم و بودجههای کافی برای آن فراهم نماییم؛ چراکه خوب میدانیم ایدههای گفتمانی انقلاب اسلامی انرژی و پتانسیل بسیار خوبی را برای ارتقای قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در عرصههای فراملی دارا هستند. قطعاً راه آینده، راه پرچالشی است و رسیدن به قلههای مطلوب، مرد راه میخواهد و عزم جدی تا بتوانیم آنچه را که بهعنوان نقشهی راه ترسیم کردهایم محقق سازیم.*
*دکتر رضا سیمبر؛استاد گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه گیلان و دارای دکترای علوم سیاسی و روابط بینالملل از دانشگاه نیو ساوث ویلز، سیدنی، استرالیا/انتهای متن/
دیدگاهتان را بنویسید